روابطعمومی با مردم معنا میشود
بعضیها معتقدند که روابطعمومیها برای خدمت به مردم تشكیل نشدهاند. البته فرضیه عجیبیست اما دلایلی هم دارند؛ میگویند اگر مهندسی معكوس را درنظر بگیریم، میبینیم باید از خروجی به ورودی و فرآیند برسیم یعنی اگر شما خروجی را مخاطب فرض كنید باید براساس سلیقه مخاطب، دائم سازمان را از نو سازماندهی كنید و ورودی را متناسب با خواست مخاطب تعریف کنید؛ درحالیکه ممکن است مخاطب مشکلات سازمان را نداند و با اهداف سازمانی آشنا نباشد. برای مثال، شرکت هواپیمایی «ایران ایر» برای چه چیزی طراحی شده است؟ روابطعمومی شرکت ایران ایر برای این ایجاد نمیشود كه فقط دلش به حال مردم بسوزد و خدمترسانی كند؛ بلكه روابطعمومی باید بدنه را بشناسد و سیستم عصبی را به تحریك درآورد و تصمیمگیریهای بزرگتر را شكل دهد. بهنظر من، این فرضیه و مثال را اگر از زاویه دیگری ببینم به پاسخ درستتری میرسیم. درمورد سؤال که شرکت هواپیمایی ایکس و ایگرگ برای چه چیزی طراحی شدهاند؟ جواب معلوم است؛ برای آنكه به مسافر سرویس مناسب دهند و اولویت با خدمت است نه گسترش و درآمدزایی، اما آیا یک شرکت هواپیمایی بدون درك خواسته مسافر، میتواند طراحی سازمانی كند و فرهنگ سازمانی ایجاد كند؟ مدیر ارشدی كه از روابطعمومیاش نپرسد، مخاطب و مشتریان ایران ایر چگونه فكر میکنند، چطور میتواند تصمیمگیری كند؟ بههمیندلیل، بدون شک روابطعمومیها برای خدمت به مردم تشکیل میشوند. به اعتقاد من باید تعریف سازمانی در همه سازمانها و وزارتخانهها متناسب با وظایفشان مشخص و بازتعریف شود. فرض كنید شهرداری برای چه نیازی به وجود آمده است؟ شهرداریها متولد شدهاند كه خدماتی به شهروندان در نظام اجتماعی ارائه دهند که شهرها بدون حسابوکتاب بزرگ نشده و حقوق شهروندان نسبت به همدیگر رعایت شود. حال اگر شهروندان یك منطقه تصمیم بگیرند و مصمم شوند كه اصلاً به شهرداری منطقه مراجعه نكنند یا شهرداریها تصمیم بگیرند خودمختار قوانینی را وضع کنند، نتیجه چه میشود؟ پاسخ اولی که روشن است؛ اگر مردم به شهرداری مراجعه نکنند شهرداری باید تعطیل شود و شهردار و همکارانش به خانه بروند. در سؤال دوم هم، همین میشود که الآن شهر تهران شده است، قوانین خودساخته براساس منافع فردی و کسب درآمد در طول سی،چهلسال گذشته که نتیجه آن ازبینرفتن حقوق شهروندیست، برجی بلند درکنار خانهای کوچک، حقوق طبیعی یک خانواده را ازنظر نور و آفتاب هم از بین میبرد، وجود صدها ساختمان بلند در کوچههای تنگ و بدون پارکینگ حتی برای ساکنین و بالطبع میهمانان، حقوق مردم را نادیده گرفته است و صدها مورد دیگر که یادداشتهای دیگری میطلبد. متأسفانه سیستم بوروكراسی اداری ما به سمتوسویی رفته است كه آن مدیر در شهرداری یا سازمانهای دیگر فكر میکنند که آنها هستند كه به آن سازمان معنا دادهاند؛ درحالیکه معنای مدیران و سازمانها با حضور مخاطبان معنا میشود؛ یعنی درصورتیکه مخاطبان حضور پیدا كنند، حضور آنها معنا پیدا میکند. مدیریتهای ارشد، روابطعمومیها را از ماجرای اصلی یعنی پاسخگویی دور کردهاند و روابطعمومی را چرخ پنجم تشکیلات خود میدانند. بسیاریاز مدیران ما این تفکر را دارند که باید خودشان روابطعمومی خودشان باشند؛ زیرا علاقهمند هستند چهره مطرح صفحه رسانههای کشور باشند. درحالِحاضر روابطعمومیها در سازمانها و ارگانها در رده آخر واحدهای سازمانی قرار دارند یا اینکه زیرمجموعه واحدهای دیگر قرار گرفتهاند که هیچ سنخیتی با روابطعمومی ندارند؛ چون در کشور ما فرد بهجای سیستم حاکم است. ما امروز شاهد هستیم که در بسیاریاز سازمانها یا ارگانها روابطعمومی وجود ندارد یا حذفشده است و هیچ تلاشی هم برای تثبیت جایگاه روابطعمومی نمیشود. بهعنوان مثال، وزارت ارشاد که خود یک وزارتخانه ارتباطیست و باید متولی روابطعمومی کشور باشد، واحد روابطعمومی خود را با دفتر حوزه وزارتی ادغام کرده است كه این لطمه بزرگی بر پیکره روابطعمومیست و بهنظر من آن روزی که چنین اتفاقی افتاد باید ازطرف روابطعمومیهای ایران عزای عمومی اعلام میشد یا در نهاد ریاستجمهوری که میبینیم، روابطعمومی هیچگاه وضعیت مناسبی نداشته است. روابطعمومی در سازمانها ملک مدیران، محسوب میشود و مدیر روابطعمومی هم مطابق میل و اراده مدیران خود رفتار میکند که میز و مقام از دست نرود. بنابراین، مدیران روابطعمومی بهلحاظ حفظ موقعیت شغلی خود مجبورند تن به تفکرهای غیراصولی در فن روابطعمومی مدیران ناشی خود بدهند، روابطعمومی هرگز در شصت،هفتادسال گذشته که در کشور ما متولدشده، در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته است.