• شماره 1521 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۸ تير

آثار ثانویه تحریم‌ها

واقعیت این‌است‌که اقتصاد ایران به‌درستی کار نمی‌کند؛ اما این گزاره ابداً به‌معنیِ «سقوط آزاد» اقتصاد نیست. به‌قولِ جمله اخیراً استفاده‌شده نویسنده «نیویورک تایمز»؛ انعکاس شاخص‌های اقتصادی ایران را در خیابان‌ها می‌توان دید؛ نه خبری از صف‌های بنزینی‌ست، نه بانک‌ها دست از ارائه تسهیلات برداشته‌اند و نه هیچ سوپرمارکتی قفسه‌هایش خالی شده! درست است که اقتصاد ایران با کاهش رشد مواجه شده اما این وضعیت با هر معیاری، با شرایط بحرانی، بسیار فاصله دارد. نوسانات اقتصادی از چندین‌ماه‌ قبل‌تر از خروج آمریکا از برجام آغاز شد؛ زیرا برای همه مشخص بود که ترامپ به‌هیچ‌عنوان علاقه‌ای به حضور آمریکا در برجام ندارد اما در‌این‌درگیری، سیاست‌های دستوری دولت ایران هم به‌نوعی بر دامنه نوسانات اضافه کرد. تصمیم دولت برای اجرای سیاست ارزی یک‌نرخی با قیمت مصوب و نحوه تخصیص آن سبب شد بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک در تبدیل ارز حاصل از صادرات خود دچار مشکل شوند و بسیاری از کالاهایی که مجبور به تهیه ارز از بازار غیررسمی بودند، با افزایش قیمت مواجه شدند. همچنین سایر کسب‌و‌کارها نیز کماکان از بالا‌بودن نرخ سود بانکی ضربه می‌خورند و بانک‌ها نیز هنوز نتوانسته‌اند پس‌از ورشکستگی پنج‌سال‌قبل بازار مسکن، بدهی‌های خود را پرداخت و ترازنامه‌های‌شان را اصلاح کنند. با کاهش‌یافتن نرخ رشد؛ دستاوردهای اقتصادی روحانی نظیر کاهش تورم به زیرِ‌۱۰‌درصد ممکن است از‌بین برود و دولت با کاهش ارزش پول و افزایش کسری بودجه مواجه شود. کسری بودجه فعلی حدود سه‌درصد تولید ناخالص داخلی تخمین زده می‌شود و همین مسئله می‌تواند به تشدید تورم کمک کند. دولت در ابتدای سال جاری حداقل حقوق را ۱۹ و سایر حقوق‌ها را ۱۰‌درصد افزایش داد که احتمالاً بی‌ارتباط با اعتراضات چند‌ماه‌قبل‌تر نباشد. درست است که برجام راهِ‌حل مشکلات اقتصاد ایران نیست اما آمار نشان می‌دهد که پس‌از توافق، ایران توانست به رشد 12.5درصدی دست یابد؛ در‌همان‌سال ۷۰۰‌هزار شغل جدید ایجاد شد که حدود ۱۰‌برابر مشاغل ایجادشده طی سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ است. سؤالی که مطرح است این‌است‌که چه‌میزان از‌این‌دستاوردها می‌تواند با ایستادگی اروپا حفظ شود؟ بعید است که اروپا بتواند واردات نفت خود از ایران را که یک‌سوم کل صادرات این کشور است، ادامه دهد. همچنین بعید به‌نظر می‌رسد که آنها بتوانند شرکت‌های چندملیتی را برای حضور در ایران مجاب کنند. منافع عظیم این شرکت‌ها در آمریکا هر مدیر‌عاملی را برای ریسک به‌خطر‌افتادن منافع شرکتش دچار نگرانی می‌کند. با‌این‌حال، کشورهای اروپایی می‌توانند از‌طریقِ بانک‌های مرکزی خود اجازه دسترسی ایران به درآمد حاصل‌ از فروش نفت را فراهم آورند، هرچند‌که اصولاً بانک‌های مرکزی هیچ‌گاه درگیر امور تجاری نمی‌شوند اما امروز نیازمند راهِ‌حل‌هایی غیرعادی برای وضعیتی غیرعادی هستیم. این موضوع همچنین می‌تواند نشان از جدیت اروپا برای حفظ برجام باشد. در اکثر سناریوهای مطرح‌شده؛ احتمالاً فروش نفت ایران از 2.5میلیون‌بشکه‌در‌روز به حدود یک‌میلیون‌بشکه کاهش خواهد یافت. اگر این کشور بتواند مایحتاج خود را از سایر کشورها تأمین کند، پیش‌بینی می‌شود بتوانند رشدی بین سه تا چهاردرصد را محقق سازد. نکته مهم اینجاست که برجام برای روحانی و به‌ویژه طبقه متوسط که به او دو‌بار رأی داده؛ چیزی فراتر از یک موافقت‌نامه هسته‌ای‌ست. رأی‌دهندگان روحانی، برجام را گامی در‌جهتِ افزایش مراودات مختلف با دنیای غرب تعبیر می‌کنند؛ مراوداتی که عمری در حدود یک‌قرن داشته و از زمانی‌که تجار ایرانی به‌این‌کشورها سفر می‌کردند، آغاز شده و افزایش مهاجرت‌ها طی سالیان اخیر، این روابط را مستحکم‌تر نیز کرده است. حال اگر اروپا نتواند نظر مساعد ایران را جلب کند، ممکن است این کشور به‌رغمِ شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ به‌سویِ کشورهای شرقی متمایل‌تر شود؛ تغییری که در سیاست خارجی بسیار قابلِ‌توجه است. اگر تلاش فعلی برای نجات برجام با کمک اروپا شکست بخورد، در اثر فشارهای وارده به‌زودی مسیر اقتصادی ایران نیز تغییر خواهد کرد و احتمالاً سیستم اقتصادی به‌سمتِ مالکیت دولتی و تخصیص اعتبارات در بازار، تغییر جهت خواهد داد؛ موضوعی که گویا تیم مشاوره ترامپ هیچ تصوری از آن ندارند.
جواد صالحی‌ اصفهانی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه