در جستوجوی هنر آغازین
راز و خطوط رمزین در دیونگاشتههای محسن کرمی
مصطفی رفعت/
نمایشگاه آثار محسن کرمی باعنوانِ «دیونگاشت» در گالری «مژده» برپاست. باید گفت که گرچه موضوع «دیونگاشت» خط و نوشتار است؛ اما در بسیاری از آثار این نمایشگاه، خط، اصل نیست و گویا نوشتههای نازک و درهمتنیدهایست درمیانِ رنگ. شاید این وجه آثار کرمی، مخاطب را بهیادِ نوشتههای یک استاد ریاضیات روی تخته کلاس بیاندازد.
محسن کرمی میگوید: «براساسِ علاقه شخصیام به فرهنگ و زبان باستانی، مطالعات تطبیقی زبان، فلسفه و اسطوره هند و ایرانی بهرویِ مباحث زبانشناسی؛ پژوهشهایی داشتهام و زبان استادی و پهلوی و سانسکریت که ریشه همه آنهاست، برایم جذاب است. بههمینخاطر، هنجار نوشتاری سانسکریت را جاهایی با کوفی هماهنگ کردم و در کارها استفاده میکنم. بهسببِ پیشینه هنر خوشنویسی و گرافیک؛ این امر برایم بسیار جدی تلقی میشود».
برخی از آثار هنرمند، رنگوبوی اسلامی دارد و به نوشتار خط کوفی نزدیک است. در یکیاز مهمترین آنها، استفاده از رنگهایی با تِم قرمز، در نگاه اول مخاطب را بهیادِ بیرقهای مذهبی و نوشتههای شیعی میاندازد. برخی آثار نیز یادآور سیاهمشق است؛ اما کرمی توانسته به فرمهای درهمتنیدهای برسد که گویا خاص اوست. او میگوید: «برخلافِ قاعدهای که قرنهاست خوشنویسی با ادبیات دارد؛ اینجا خط در خدمت پیام ادبی و شعر نیست. اینجا فلسفه و درعینِحال رمز و خطوط رمزین بهچشم میخورند». در آثار محسن کرمی، گاهی به جدولهای متقاطع و مدور برمیخوریم که پیشزمینه ذهنی ما از جادو و نوشتار علوم خفیه را زنده میکند. او دراینباره میگوید: «در روزگاری الفبایی رمزین وجود داشته که حضوری مشترک در ریاضیات، نجوم و کیمیاگری داشت؛ من بهدنبالِ هنر پیشاالفبایی و آغازینم».
رنگ در کارهای این هنرمند به یکیاز مهمترین ابزار بیان مفهوم تبدیل شده که اتفاقاً از جنبه زیباییشناسی هم قابلِاعتناست. هنرمند، گاهی بهسمتِ رنگهای گرم و تند رفته و گاهی ترکیبی ملایم از تیرگی و روشنایی را بهکار خود آورده است. او توضیح میدهد: «بهلحاظِ حوزه مطالعاتی و فکری چون وابسته به حکمت اشراق هستم، مفاهیم نور و تاریکی برای من معانی عمیقی دارد و با آنها اصولاً در کارهایم معنی میسازم. در جهان باستان، رنگهایی اصلی وجود داشت که میان سیاه و سپید در نوسان بودهاند و در جهان ایرانی، رنگهایی که به رنگ و طیف نور و روشنی نزدیک بودهاند، بسیار مقدساند. از طیف کبود که امروزه به آن آبی میگویند تا زرگون (طلایی) کیفیتهای گوناگونی هستند که موقعیتهای گوناگون خورشید در آسماناند؛ همه اینها بهسببِ پیشینه دانش زمانسنجی و گاهشماری نزد مردمان ایرانزمین است».
گرچه زیبایی گرافیکی و هندسی نقاشیهای محسن کرمی در نگاه نخست توجه بازدیدکننده را بهخود جلب میکند اما مشاهده هریکازآنها ممکن است زمان زیادی از مخاطب بگیرد؛ زیرا درون هریکازآنها پر از رمزوراز و سمبلهای نوشتاریست. گویا کدهایی از جهان باستان در آنها جاگذاری شده است. علاقهمندان برای بازدید ازاینرویداد، تا چهارم آبانماه 97 (غیر از شنبه) فرصت دارند که به نشانی سعادتآباد، سرو شرقی، علامه شمالی، خیابان هجدهم شرقی، پلاک ۲۷ مراجعه کنند.
این هنرمند در معرفی نمایشگاه خود نوشته است که گزینش نام «دیو» برای یکدسته از آفریدههای هنری که دستمایه کارشان دبیره (الفبا) خوشنویسی، نویسه و نگارههای رازوار است؛ شاید سهمگین و سربسته بنماید؛ همچنان که نام دیو...! اما در زبان باستانی «دی و» بهمعنیِ درخشیدن و پرتو است. درواقع، Deva در زبان سنسکریت بهجایِ واژه «خدا» بهکار میرود ولی دراساس بهمعنیِ «نور» است؛ زیرا از ریشه «دی» گرفته شده. دیوها در آئین هندیان آریایی، جایگاه اهورایی داشتند و آسوراها (اهورا) اهریمنان و شیطانها بودند. زرتشت پساز رویگردانی با دیویسنهها (دیوپرستان)، جایگاه ایزدان را در آئین خود دیگرگون کرده و نامها جابهجا و واژگون شدند. بزرگترین هنر و دانش دی و یسنهها، آفرینش خط بوده است و ازآنجاکه روشنایی و نور را پرستش میکردند، خورشید و سایر گویهای (اجرام) نورانی آسمانی برایشان مقدس بود؛ ازاینرو، در دانش ستارهشناسی، زماننگاری و دانشهایِ پیوستهبدانها مانند هندسه، اختربینی، زایچه، کیمیاگری، نمادگرایی رنگها و... چیرگی کامل داشتهاند. بنابراین، بهکاربردن نمادهایی مانند سواستیکا، چرخ که زمان و روند سیارات و کیهان است، بایسته بود. بهکارگری نگارههای بنیادین مانند چهارگوش، گردونه، سهگوشه، چلیپا (صلیب) و پیریزی جهانشناسیشان بسان ماندالاها و مراقبه و ژرفنگری با آنها، از هنرهایشان بوده است. برگزیدن نام «دیو» بدینانگیزه مینماید که بنا به نوشتار ایرانی، آفرینش دبیره و نوشتار را وابسته به «دی وان» میدانند؛ شاید ایمایی دارد به روزگار باستانی و سرچشمههای نخستین جهاننگری اشراقی، شهودی و اندیشه انتزاعی،دینی و باز، گرایش بهگونهای از آغازینگرایی در گونههای هنری که یادآور آن خاطره ازلیاند و شاید همانی که سهروردی «کلمات المرموزة الاولیم» مینامد و جاویدان خردش میخواند. لتهای گردآوریشده در نمایشگاه، انگاره (تخیل) کتابی برگبرگشده است که هریکازآن بهگوشهای از جهان پرت شده و هریک یک چهارچوبی (قاب) گشته است. مجموعهای از نشانها و رویهها که بار معنایی همسانی میان کیشها و فرهنگهای گوناگون دارند و گویی گرد کهنگی بر آنان نمینشیند.