• شماره 1630 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۵ آذر

نقدی بر فیلم «گلدن تایم»

نمونه درخشانِ یک سینمای تجربه‌گرا

حمیدرضا کاظمی‌پور

«گلدن تایم»؛ فیلمی‌ست با 12 اپیزود که هریک مخاطب را در موقعیتی جدید قرار می‌دهد و چالشی را پیشِ‌روی او باز می‌کند. بی‌شک، ساختار اپیزودیک، طرفداران ویژه خود را در دنیای سینما به‌همراه دارد؛ چرا‌که حداقل در بدبینانه‌ترین شکلِ ممکن‌، مخاطب از هر سلیقه‌ای که باشد، با یک یا دو اپیزود فیلم، ارتباط خوبی برقرار خواهد کرد و خب این در کلیتِ اثر می‌تواند برای فیلم‌ساز، قابلِ‌قبول باشد‌. «گلدن تایم» فیلمی هوشمندانه است و اپیزودهایش اگر‌چه از ضعف و قدرت نسبت به یکدیگر برخوردارند اما به‌هیچ‌وجه زیاده‌گو نیست و فضایی مینی‌مال و پُر‌ایجاز را در دل روایت خود ایجاد می‌کند که یکی‌از مهم‌ترین حُسن‌های آن به‌شمار می‌رود. از نکات بسیار هوشمندانه پوریا کاکاوند در‌مقامِ نویسنده و کارگردان فیلم باید به نقطه‌ اشتراک بین اپیزودها و خط‌و‌ربط آنها اشاره کرد که فیلم‌ساز با قرار‌دادن همگی کاراکترهایش داخل اتومبیل در کل اپیزودهای فیلم‌، توانسته به یک نقطه پیوند و خط اتصال درست و منطقی در روایت دست یابد. فیلم، مخاطب خود را در موقعیت‌های مختلفی قرار داده و بی‌آنکه بخواهد آن‌را در فضای احساسی و تصمیم‌گیری قرار دهد؛ فقط به روایت می‌پردازد که این نیز از حُسن‌های دیگر فیلم کاکاوند محسوب می‌شود. اپیزودهای فیلم اما اگر‌چه چندان یک‌دست نیست و برخی‌از‌آنها در سطحی بسیار‌ بالاتر قرار دارد ولی آنچه در همگی‌شان در اوج فاجعه به‌چشم می‌خورد؛ طنزی تلخ در ته‌مایه همگی‌ست که می‌توان گفت به نویسنده در خلق فضایی گروتسک بسیار کمک کرده است و این خود، سبب شده که حتی تلخ‌ترین موقعیت‌های فیلم نیز گاهی مضحک به‌نظر برسد و در‌عینِ نیشخندی که ایجاد می‌کند؛ تلخی موقعیت شکل‌گرفته را نیز تا اندازه‌ای تلطیف کند. شاید آنچه که نیازمندِ توجه جدی‌تر از‌سویِ فیلمنامه‌نویس کار بود و می‌توانست با نگاهی وسواسانه‌تر به آن بپردازد، تعداد اپیزودهای فیلم است که با حذف برخی‌از‌آنها و پرداخت بیشتر در اپیزودهای دیگر می‌شد مسیر کامل‌تری را در فیلم دنبال کرد. «گلدن تایم» اگرچه در لحظاتی از فیلم نیاز به پختگی بیشتری دارد تا به یک اثر سینمایی کم‌نقص تبدیل شود اما نمونه خوب و درخشان یک سینمایِ تجربه‌گراست و به‌خوبی نشان داده که از ریسک‌کردن و تغییر در ساختارها نمی‌ترسد. پوریا کاکاوند در‌مقامِ نویسنده و کارگردان اثر، نشان داده که از جسارت‌های لازم در فیلم‌سازی هم برخوردار است و با قرار‌دادن تمام کاراکترهای خود در اتومبیل‌هایی در موقعیت‌های مختلف داستان‌، شرایطی سخت و در‌عینِ‌حال جذاب و پیچیده را فراهم کند. از دیگر‌نقاط قابلِ‌توجه در «گلدن تایم» می‌توان به توجه خوب فیلم‌ساز به عناصر مختلف فیلم‌سازی و نقش آن در سینما اشاره کرد‌. شاید نمونه‌ای قابلِ‌تامل از توجه فیلم‌ساز به عنصر صدا در سینما و خلق موقعیتی خلاق در ذهن مخاطب را بتوان در اپیزودی با بازی ژاله صامتی یاد کرد که صاحب اثر توانسته با نگاه از زاویه‌ای متفاوت به سوژه خود و تکیه بر عنصر صدا‌، تصویرسازی را بر‌عهده مخاطب بگذارد که تجربه‌ای قابلِ‌احترام است یا اپیزودهایی دیگر از این جنس در فیلم‌برداری‌، دکوپاژ و فضا‌سازی که منجر به خلق فضاهایی غیر‌متعارف در فیلم شده است. درهرحال «گلدن تایم» همان‌طور‌که در بالا نیز به آن اشاره شد؛ اگرچه در برخی از اپیزودها از قدرت کمتری برخوردار است یا در برخی تجربه‌هایِ تکنیکی خود‌، شاید ناکام مانده باشد اما فیلمی از جنس سینماست که جسارت تجربه‌کردن را به‌خود می‌دهد و از خلق لحظات و موقعیت‌های نا‌متعارف بیم ندارد و این، آن‌چیزی‌ست که فیلم‌ساز را در مسیر روشنی از سینمای ایران در آینده قرار خواهد داد.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه