چرا «ارتش سرخ» در ساحَت موسیقی، موفقترین بود؟
سرگذشت مارشهای انگیزشی!
اینکه اولینبار کدام حزب سیاسی در تاریخ، از موسیقی بهطورِرسمی استفاده کرد و دارای سرود رسمی شد؛ برای شروع این نوشتار چندان مهم نیست. بهگزارشِ تسنیم؛ آنچه که مهم است ایناستکه چرا احزاب چپگرا و لنینیستی و استالینیستی و غالب احزاب خُرد آنها از موسیقی استفاده کاملاً بهینه کردند و توانستند آرمانها و واقعیتها را ازیکسو در این آثار منتقل کنند و ازسویِدیگر سبک موسیقی و سرودها خود گویای مانیفست و ایدئولوژی آنان باشد.
هنرها هیچگاه در چهارچوب ایدئولوژی و تفکرات قرار نمیگیرند! این جمله را بسیاری از متفکران هنر و هنرمندان در تاریخ هنر تکرار کردهاند و «هنر برای هنر» را که شعار «مکتب پاریس» است را سرلوحه کار هنری خود قرار میدهند اما در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی و حتی تحولات فرهنگی و هنری در سده بیستم اروپا؛ خصوصاً در نیمه دوم آن، خلاف این رویه طی شده است. دراینبین، تمام احزاب سیاسی، ارتشها و نیروهای نظامی در جنگ جهانی اول و دوم با استفاده از هنر (چه نقاشی، فیلم یا موسیقی) شعائر و معارف خود را به جهان منتقل و نیروها و یگانهای نظامی خود را تهییج کردند. بنابراین، این شعار که از هنر فقط برای هنر و نه هیچچیز دیگر استفاده نشود، یک دروغ محض است و از قضا، رهبر انقلاب اسلامی نیز به آن اشاراتی داشته و هنرمندان را به استفاده از هنر برای تبیین ایدئولوژی اسلامی و صدور انقلاب سفارش کردهاند.
برای فهم بهتر کارکرد موسیقی و سیاست باید گفت؛ بیآنکه بخواهیم قانونی عمومی صادر کنیم، شاید بتوانیم این دستهبندی «مارک ماترن» را درموردِ کارکردهای سیاسی موسیقی بهعنوانِ بستر ورود به بحث، مورد دقت قرار دهیم. وی سه گونه کارکرد سیاسی را برای موسیقی متصور میشود:
1. کارکرد کنکاشی: ایننوع کارکرد در مواقعیست که هویت جمعی، مورد بحث و گفتمان است.
2. کارکرد واقعگرایانه: دراینمورد، ایدهها و عقاید و گرایشات مختلف بیان میشوند.
3. کارکرد تقابلی: در وضعیتی بهکار میرود که گروهی از مردم با گروهی دیگر در مواجهه باشند.
در هر سه شکل کارکرد باید درنظر داشت که موسیقی، یک «وسیله مکالمه» است. این مکالمه در یک محیط اجتماعی درحالِ تغییر و تغیر، مستلزم شرایطیست که بیآن، رابطه بین دو طرف مخدوش میشود. زمینههای این مکالمه به تفصیل بازگو خواهد شد. درمیانِ تمام جناحهای سیاسی در جهان اما سیاست احزابی که معتقد به مالکیت جمعی و نظرات «کارل مارکس» بودهاند و ازلحاظِ سیاسی «چپ» نامیده میشوند؛ «ارتش سرخِ» لنین و استالین دارای تأثیرگذارترین موسیقی و سرود بودند. سرودهای گوناگونی همچون «سرود رسمی ارتش سرخ»، «بیا برویم»، «ارتش من»، «کاتیوشا»، «ارتش سرخ قویترین است» و «جنگ مقدس قزاقها»؛ تنها چند نمونه از آثاری هستند که هیجان را برای جنگیدن و رزمندگی ایجاد میکنند. موسیقی آنان چند عنصر اساسی دارد: اولآنکه بهدلیلِ وجود نبرد همیشگی که «مارکس» به آن معتقد بود که همیشه بین طبقات کارگری و بورژوازی وجود دارد و تضاد دیالکتیکی موجود موسیقی این نبرد و سنتز را بهخوبی منتقل میکرد. صیرورت و آمدوشد همراه خود یک هارمونی ریتمیک دارد که سرودهای نظامی و داری کوبش و ضرباهنگ این خصوصیت را دارا بود. اشعار این آثار غالباً نیز دارای ماهیتی فراخوانانه نسبت به نبرد و جنگ با نابرابری داشت و مکملی برای این موزیکها بود. دومآنکه پشتوانه موسیقایی مردم شوروی و روسیه تزاری، پشتوانهای عالی و تاریخی بوده و مردم از نزدیک با موسیقی در کوچه و خیابانها سروکار داشتهاند. سمفونی و کنسرتهای بزرگی که در تالارها توسط موسیقیدانان بزرگی همچون «چایکوفسکی» نوشته میشد؛ همه پتانسیل را برای داشتن یک موسیقی جهانگیر بهوجود میآورد. آخرین نکته ایناستکه نظم، جهد و جدیت سرخها برای داشتن جامعهای با ویژگیهای خاص و مطلوب آنان، یک عامل اساسی برای نهتنها داشتن یک موسیقی اثرگذار؛ بلکه داشتن یک جامعه آرمانی با شرایط و خصایص کمونیستی و سوسیالیتی بود. اینها بهجرئت عوامل مهمی بود که چپهای سرخ را به موسیقی و سرود جاویدان و ماندگار رهنمون کرد.
در «انقلاب سرخ» که بر ضد جهان سرمایهداری و درحقیقت علیه همه جهان قد علم میکرد؛ بهخوبی مثال کارکرد تقابلی موسیقی قابلِتصور است و البته نهضت نازی با اولویت برتری هویت نژادی، کارکردی کنکاشی از موسیقی طلب میکند. چنانکه گفتیم؛ درصورتیکه موسیقی نتواند بهعنوانِ وسیله مکالمه در حرکت اجتماعی موردِاستفاده قرار گیرد، خطر آن میرود که نقش موسیقی و موسیقیدان نقشی منفعل یا درخدمت ایدههای ازپیشتعیینشده سیاسی باقی بماند. البته سایر احزاب و نیروهای سیاسی در جنگ جهانی مانند ایتالیا و فرانسه نیز با موزیکهایی همچون موسیقی معروف «پارتیزان» و اشعار و ترانههای عاشقانه و حماسی دیگر، نامی از خود باقی گذاشتند. برای پرداختن به «فاشیسم» چه مثالی بهتر از آلمان نازی. دستگاه تبلیغاتی آلمان-نازی تحتِنظر «گوبلز» علاقه بسیاری به شکوهمند نشاندادن فرهنگ آلمان داشت و دراینراه تا حد امکان از موسیقی کلاسیک استفاده میکرد. نواختهشدن سمفونیهای «باخ» و «بتهوون» در آلمان نازی، امری مطلوب بود و موسیقی «واگنر» موسیقی ایدئولوژیک و رؤیایی این حکومت محسوب میشد.
بیشک، در پیشتازی شوروی نباید شک کرد؛ چراکه موسیقی با کارکرد سیاسی یا درستتر با کارکرد تقابلی آن در جماهیر شوروی عملاً پس از «استالین» آغاز میشود. وی در سال 1927 به قدرت رسید و بلافاصله روابط را با غرب قطع کرد. «انجمن موسیقیدانان معاصر» که یک «نهاد صنفی» بود و حال خود را تحت حمایت و شامل مشروعیت نمیدید، بلافاصله به «تشکل» جدید و مشروع «انجمن موسیقیدانان خلق روسیه» پیوست که در سال 1932 تشکیل و درنهایت، به «اتحادیه آهنگسازان شوروی» تبدیل شد. همانطورکه میبینیم و در هر منبع تاریخیِ دسترس نیز دیده میشود؛ متشکلترین نوع برخورد با موسیقی و شاید سیاسیترین شکل استفاده و کارکرد آن، در دوره «استالین» قابل رؤیت است.
البته هرگونه ارتباط واقعی و قوی بین موسیقی و حرکت سیاسی یا بهتر بگوییم؛ مشارکت فعال موسیقی و موسیقیدان را در هر حرکت سیاسی منوط به سه عامل «تشکل»، «مشروعیت» و «اجرا» میدانند. موسیقیدانها باید اولاً مورد تائید جریان سیاسی و بهاصطلاح دارای مشروعیت یا صلاحیت باشند. ضمنِآنکه نوعی تشکل برای ارتباط کاری با فعالان سیاسی و تشکلهای غیردولتی ضروری بهنظر میرسد. در انتها باید مطمئن بود که موسیقی قادر است که نهتنها پیام نهضت را به گوش دیگران برساند؛ بلکه حتی خود، عامل ایجاد انگیزه نیز بشود. مضامین این اشعار نیز مقولات مهم مارکسیستی مثل تغییر و تحول فردی و اجتماعی، هماهنگی و همکاری، مبارزه و تلاش و جدیت است. توجه به تغییر و تحولات زیستمحیطی و طبیعی، یک بهانه خوبی برای هنرمندی این افراد بود تا با معطوفکردن مخاطب به این تحولات او را به فکر تغییر بیاندازند و بهنظر میرسد که دراینمورد موفق بودند. «موسیقی چپ» البته با فروپاشی شوروی و «حزب توده» در ایران و شوروی نیز از میان رفت اما در کشورهایی نظیر چین و کره هنوز همراه با عقاید مالکیت اجتماعی و مارکسیستی خود سرودهای شبهنظامی و ریتمیک را در دستورکار خود قرار میدهند. موسیقی بهدلیل تکبعدیبودن، اثرگذاری در روان انسان، خیالانگیر بودنش در تخیل، قابلیت تهییج عواطف و احساسات و ظرفیت شعر برای ایجاد ترانه از بهترین شیوهها برای تبیین پیام است. خوب است که این شیوه برای نیروی مؤمن انقلابی که پیامهای مهمی را هنوز به عالم مخابره نکرده است، بیشتر موردِاستفاده قرار بگیرد.