آیا آمریکا شاهد یک جنگ داخلی دیگر خواهد بود؟
احتمال بازگشت ایالات متحده به کابوس مرگآفرینِ 150سالپیش
مصطفی رفعت
با نزدیکشدن به موعد برگزاری دوره پنجاهونهم انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا، وضعیت این کشور بیشازگذشته مستعدِ «فروپاشی» بهنظر میرسد. اولیندوره حضور دونالد ترامپ در «کاخ سفید» به روزهای پایانی خود نزدیک میشود؛ آنهم درحالیکه حضور وی دراینمدت، با حاشیههای فراوان، رسواییها، درگیریهای دو جناح غالب و تنشهای داخلی و بینالمللی همراه بوده. اینروزها با شیوع ویروس کرونا در جهان که البته آمریکا نیز مستثنا از آن نیست، شاهد اوجگیریِ تضارب آراء بین رهبران دو گروه «جمهوریخواه» و «دموکرات» هستیم. دامنه این تعارضات چنان گسترده شده است که احتمال وقوع یک جنگ داخلیِ دیگر در این جغرافیا، به کابوس بخش قابلِتوجهی از مردم آن تبدیل شده است. گزارش 14 می 2020 سایت World Atlas دراینباره آورده که بیش از 150سال از پایان جنگهای داخلی آمریکا میگذرد و اینک دوباره این کشور درآستانه تجزیه قرار گرفته است. گرچه طرح این فرضیه؛ هم زودهنگام است و هم قالبی بزرگنمایانه دارد؛ اما همانطورکه خود «ترامپ» بهتازگی گفته است: «فضای سیاسی آمریکا بهشدت مسموم شده!» بهواقع نیز شرایط بهحدی تیرهوتار است که افق پیشِرو چندان واضح دیده نمیشود. جنگهای داخلی آمریکا در آوریل 1861 و با شدتگرفتنِ درگیریها میان ایالات شمالی و جنوبی این سرزمین پهناور آغاز شد؛ منشاء آن نیز به ماجرای دستور لغو بردهداری برمیگشت. زمانیکه «آبراهام لینکلن» در سال 1860 در آمریکا بهقدرت رسید، 11 ایالت جنوبی، خود را از کلیت کشور جدا کرده و مجموعهای متحد را تحتِعنوانِ «ایالات مؤتلفه آمریکا» تشکیل دادند. جنگ آنها با 23 ایالتِ باقیمانده، به خونبارترین و پرهزینهترین نبرد داخلی آمریکا تبدیل شد که بیش از 600هزار سربازِ کشته و میلیونها سربازِ مجروح برجا گذاشت و سرانجام با شکست ائتلاف جنوبیها در 9 آوریل 1865 خاتمه یافت. سیاستمداران آمریکایی دراینسالها بارها در سخنان خود به ازسرگیریِ جنگهای داخلی اشاره کردهاند که باید گفت بخش اعظم آن، لفاظی و هیاهوی رسانهایست. وقتی «جرج دابلیو بوش» در سال 2004 مجدد پیروز انتخابات ریاستجمهوری شد، تاریخنگاری بهنامِ «سیمون شاما» گفت: «از زمان جنگهای داخلی بهاینسو، فاصله و گسل بین دو جناح رقیب اصلی، مرز مشخصی ندارد»؛ مثلاً در سال 2009، «ریک پری»؛ فرماندار تگزاس ادعا کرد که این ایالت، قصد جدایی از سایر ایالات را دارد و البته مدتیبعد این گفته خود را تکذیب کرد یا در سال 2013، سناتور «تام هارکین» از گروه دموکراتها عنوان کرد که اقدامات «جنبش اعتراضی چای» موسوم به Tea Party چنان تنشزاست که میتواند منجر به یک «گسیختگیِ خطرناک در اتحاد کنونیِ آمریکا شود و اوضاع را به دوره جنگهای داخلی برگرداند!» از زمانیکه ترامپ بهعنوانِ چهلوپنجمین رئیسجمهوری آمریکا و «مایک پنس» بهعنوانِ معاون وی انتخاب شدهاند، تحلیلگران، پیوسته عملکرد آنها را در حوزههای داخلی و خارجی تنشآفرین میخوانند و البته نباید فراموش کرد که «پنس» یک محافظهکار و از هواداران دیرپایِ Tea Party است؛ گروهی با تمرکز بر مسائل اقتصادی و نه اجتماعی که بهرغمِ تکذیب مداوم اعضای آن؛ همیشه به نژادپرستی و بیگانههراسی متهم بودهاند. مجموعه این انتقادها از دولت وقت، کارِ این سرمایهدار را با اتهاماتی نظیرِ «سوءاستفاده از قدرت و کارشکنی در کار کنگره» به استیضاح کشاند و گرچه او تبرئه شد و با زیرکی از این دام جَست؛ اما در روزهای اخیر و اینبار بهخاطرِ عملکرد نامناسبی که در کنترل و جلوگیری از شیوع «کووید-19» در کشورش داشته، باز در مظان اتهام قرار دارد و در چنان موقعیت دشواری قرار گرفته که پایههای گزینش مجدد او در انتخابات 2020، متزلزل بهنظر میرسد. ازآنسو، «جو بایدن» نامزد دموکرات و رقیب قدرتمند او در این انتخابات نیز با اتهام چندباره «رسوایی اخلاقی» در صدر اخبار جنجالی قرار دارد؛ ماجرایی که به 30سالپیش و دورهای که او یک سناتور بود، بازمیگردد. اگرچه نه «ترامپ» ضعفِ عملکرد خود را درمقابلهبا کرونا قبول دارد و نه «بایدن» اتهام وارده را پذیرفته است و این داستانها میتوانند ابعادی گستردهتر طی روزهای آتی بهخود بگیرند؛ بااینحال، آنچه محتمل بهنظر میرسد ایناستکه هریک، پتانسیل ازدورخارجشدن را داشته و درعینِحال دستمایهای برای ازدورخارجکردنِ رقیب را نیز در چنته دارد. ادامه این درگیریها به اختلافات مردمی نیز کشیده شده و مخالفان و موافقانِ هریکازآنها بهمثابه بشکهای باروت درانتظارِ جرقهای هستند تا این شکاف و دودستگی، عمق بیشتری پیدا کند. نظرسنجی اخیری که توسط «دانشگاه جرجتاون» انجام گرفته؛ نشان میدهد که بیش از 56درصد از آمریکاییها وقوع یک جنگ داخلی دیگر را بسیارمحتمل میبینند. شیوه تفکر دموکراتها درموردِاینکه «ترامپ» منافع شخصی را ارجح بر منافع ملی میداند و اقدامات او بیشتر مدافع جهان سرمایهداری و ثروتاندوزی عدهای محدود است، بر موج خشم تنفر عامه از او میافزاید؛ امریکه میتواند عواقب خطرناکی نظیرِ شورش جمعیت بیکاران که در روزهای اخیر بهشدت بر جمعیتشان افزوده شده، طبقات فرودست جامعه که شکاف بیشتری را با ثروتمندان احساس میکنند، اقلیتهای قومی و مذهبی که با فعالشدن دکمه بیگانههراسی دچار مشکلات بسیار شدهاند، مهاجرینی که مورد غضب و کملطفی دولت وقت قرار گرفتهاند و ... درپی داشته باشد. اگرچه جمهوریخواهان بر طبل مخالفت میکوبند و از ابزارهای رسانهای و مالی قدرتمند خود استفاده میکنند تا تقصیرها را متوجه جناح روبهرو کنند؛ اما گویا اینبار اوضاع بهراستی دردسرساز شده است. «چارلی وتزل»؛ مفسر روزنامه «نیویورک تایمز» طی مقالهای که سال 2019 دراینباره منتشر کرد، درآنزمان هشدار داد: «رسانههای جناح راست، سعی در ایجاد وحشت عمومی از بروز قریبالوقوع جنگ داخلی میان لیبرالها و محافظهکاران دارند. برخی از دموکراتها برای خلاصی از شر ترامپ، به هر دستاویزی چنگ میاندازند و لیبرالها معتقدند که محافظهکارانِ عاشق اسلحه را نباید خیلیزیاد تحتفشار قرار داد؛ چون بهشکلی عجیب، جنونِ آشوب دارند». درعینحال، بسیاری از تحلیلگران سیاسی میگویند که شاید اوضاع ناجور بهنظر برسد؛ اما آمریکایِ کنونی، از آمریکایِ 150سال فاصله گرفته و مرزبندیهای مشخص مانند شمالی و جنوبی آنطورکه آنزمان وجود داشت، اکنون بهچشم نمیخورد. کمااینکه رصدِ پراکندگی عقاید در جامعه اخیر این سرزمین نشان میدهد که آرای ساکنین ایالتها آنقدر درهمتنیده است که نمیتوان گفت کدام ایالت واقعاً نگاه چپی یا راستی دارد و هر ایالتی آمیزهای از همه دیدگاههاست که گاهی حتی پیشبینیها را بههم میریزد. ضمناینکه عاملِ جنگهای داخلی، لغو قانون بردهداری بود؛ موضوعی که به زندگی روزمره عمده مردم گره خورده بود؛ بهعبارتی، مسئلهای تاریخی بود که ارزش جنگیدن و کشتهشدن را داشت؛ اما اکنون با چنین موضوعی طرف نیستیم. کروناویروس، یک موج گذراست که دیر یا زود پایان میگیرد. مسئله ایناستکه عملکرد دولتی که روی کار است، درمواجههبا یک تهدیدِ ملی، مطلوب نبوده و بهنظر نمیرسد که اگر گروه رقیب هم در صدر بود، برنامههای بهتری داشت. آمریکا نیاز به بازسازی اساسی دارد که ریشههای آن، در نگرش «دونالد ترامپ» خلاصه نمیشود.