• شماره 3156 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ شهريور

ساختار یک جامعه موفق و زیست در آن

منوچهر قاسمی*

ازآنجاکه زندگی انسان گروهی و اجتماعی‌ست بی‌شک وضع زندگی هر فرد کم یا بیش به وضع جامعه‌ای بستگی دارد که در آن زندگی می‌کند؛ اما این بستگی به‌چه‌صورت و تاچه‌حد میسر است؟ دراینجا سه نظریه مطرح می‌شود:
۱. اصالت فرد: بدین‌معنا‌که فرد استقلال کامل در شکل‌دادن به زندگی طبق دلخواه خویش بوده و آنچه را انتظار دارد به‌دست بیاورد؛ زیرا جامعه چیزی جز مجموعه افراد نیست. مجموعه افرادی‌که به‌تجربه دریافتند با همکاری بهتر و بیشتر به خواسته‌های خود می‌رسند؛ بنابراین زندگی گروهی نیز همانند افراد به رسیدن به خواسته‌های شخصی آنان است. نظامات اجتماعی که به‌وسیله همین‌افراد وضع شده راهی‌ست برای رسیدن به خواسته‌هایشان؛ بنابراین فساد جامعه به فساد فرد و صلاح جامعه به‌صلاح فرد بستگی دارد.
۲. اصالت جامعه: اصالت جامعه بدان‌معناست‌که فرد به‌صورت تابعی از وضع محیط اجتماعی درمی‌آید. تابعی مطلق و بدون هیچ‌گونه استقلال زیرا آنچه ما بر روی کره زمین می‌یابیم مجموعه انسان‌ها هستند که در داخل خود روابطی دارند یعنی جامعه هستند. همان‌گونه که در عالم طبیعت هر موجود طبیعی تابع نظام کلی و عمومی طبیعت است و استقلال کامل ندارد در جامعه نیز فرد جزوی از جامعه است و تابع کل و دنباله‌رو بی‌چون‌وچرای نظام حاکم بر کل. حتی بینش او، طرز فکر او، خواسته‌ها و تمنیات او و اراده او درحقیقت بازتاب عوامل محیط طبیعی، اجتماعی و شکل اقتصادی جامعه و طبقه‌بندی اوست. فرد در جامعه به‌منزله یک عضو در بدن در برابر مجموعه پیکر یک انسان و نظام پیچیده حاکم بر آن است. همان‌گونه که یک عضو محکوم به نظام کلی بر بدن است و هیچ‌گونه استقلال در روند تکاملی خود ندارد، فرد هم محکوم به جریان نیرومند اجتماعی و اقتصادی حاکم بر جامعه خود است و هیچ‌ه اراده‌ای در تعیین سرنوشت خود ندارد لذا درصورت‌لزوم نظام اجتماعی باید دگرگون و اصلاح شود تا افراد نیز خودبه‌خود اصلاح گردند.
۳. اصالت ترکیبی فرد و جامعه: در این نظریه انسان موجودی‌ست نه صددرصد مستقل و نه صددرصد تابع جامعه و روند آن، بلکه دارای وضعی ترکیبی است. ازاین‌رو جای تردید نیست که نظام حاکم بر جامعه روی فرد و بینش و منش او اثر می‌گذارد ولیکن این تأثیر بدان پایه نیست که او را به‌صورت تابعی مطلق از وضع اجتماعی‌اش درآورد؛ زیرا تأثیر محیط اجتماعی همانند تأثیر محیط طبیعی بر انسان است. همان‌طورکه انسان بااستفاده‌از خودآگاهی و خودجوشی در بسیاری‌ازموارد می‌تواند بر طبیعت فرمان براند و در برابر محیط اجتماعی خویش نیز وضعی این‌چنین دارد. او یکسره تسلیم محیط اجتماعی یا طبقاتی‌اش نمی‌شود، بلکه می‌کوشد تا جامعه را درست بشناسد، از قوانین علمی مربوط به پیدایش جامعه و دگرگون‌شدن آن آگاه گردد و به‌کمک این شناخت و آگاهی متناسب‌ترین راه را برای مهار کردن یا دگرگون‌کردن محیط اجتماعی خود باز اجتماعی را به‌دلخواه عوض کند.
باتوجه‌به آنچه به‌صورت فشرده ذکر گردید به‌این‌نتیجه می‌رسیم که جامعه با اراده انسان‌ها براساس شناخت و انتخاب راه و هدف معین برای زندگی شکل گرفته و همه نظامات و قوانین آن نیز به انسان و نقش نسبی اراده و انتخاب آگاهانه او فعال می‌گردد. البته نظام اجتماعی، شرایط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و محیط اثرات اجتناب‌ناپذیری بر ساختار زندگی فردی داشته و نقش‌آفرین بوده‌اند و مهم آن‌است‌که هرچیزی به‌قدر لازم بودن و نه مساوی بودن در یک جامعه مرکب وجود داشته باشد. مثلاً در یک اجتماع متعادل که به فعالیت‌های فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و تربیتی احتیاج است و بین افراد کارها تقسیم می‌شود باید به‌طور مناسب و کافی از مهارت‌ها بهره‌گیری شده و برای هرکدام به‌اندازه لازم و ضروری‌ست که افراد گماشته شوند و هرگونه تبعیض نفی گردد و وجود عدالت همه‌جانبه که مهم‌ترین عامل موفقیت فعالیت‌هاست جایگزین آن گردد. درچنین‌وضعیتی محیط کار برای رشد و پیشرفت آماده و روند عمومی حرکت تکاملی جامعه هماهنگ با روند تکاملی کل جهان بوده، موفقیت حاصل و رفاه اجتماعی دور از هرگونه بی‌عدالتی و فسادی به‌طورمستمر برقرار خواهد بود.
*استاد دانشگاه و فارغ‌التحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لندن

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه