کودکان کار قرن ۲۱ اسیر در اینستاگرام!
بلاگری و قاب دوربینها رنگولعاب جدید به دنیای کودکان کار اضافه کرده است؛ اما واقعیت ایناستکه چه کودکان اینستاگرامی و چه آنهاکه سر چهارراهها میایستند، هردو، کودکیشان را خرج رؤیای بزرگترها کردهاند. بهگزارش زینب نادعلی (فارس)؛ چراغقرمز شده. دخترک لاغر و خاکی با جعبه فال نزدیک ماشینت میشود. نگاهت را میدزدی، دلت نمیخواهد در چشمهای خسته و مظلومش نگاه کنی. تصویرش تا چنددقیقه همراهت میآید ...؛ نفست را با صدا بیرون میدهی و میگویی: «کاش هیچ بچهای مجبور نبود کار کنه!» اما همانشب، اینستاگرام را بالاوپایین میکنی، پست دختربچهای بامزه را میبینی؛ با لباس پفی و صورتی که درحالتستِ اسباببازی جدیدش است و صدای مادرش از پشت دوربین شنیده میشود: «این اسباببازی جدید نیلاست. از برند ... برامون فرستادند. اگه شما هم خواستید بخرید، به این آیدی پیام بدید!» صفحهاش را دنبال (فالو) میکنی، پُستش را برای دوستانت میفرستی و نظرت را هم زیر پُست مینویسی: «چه دختر بامزهای؛ چقدر نمکه!»
دلیل این رفتار دوگانه با کودکانی که هردومورد سوءاستفاده قرار گرفتند چیست؟! و چرا ما هنوز باور نداریم کودکی که او را تشویق و تبلیغ میکنیم درحقیقت کودک کار است. کودکی که بارها مجبور شده ژست بگیرد، بارها چیزی خورده که دوست نداشته، فقط چون تبلیغ بوده! ساعتها از روزش صرف فیلمبرداری، تکرار و تبلیغ شده و ... هرچند بلاگری و قاب دوربینها رنگولعاب جدیدی به دنیای کودکان کار اضافه کرده و دیگر خبری از صورتهای آفتابسوخته سر چهارراهها نیست اما واقعیت این است هردو دارند کودکیشان را خرج رویای بزرگترها میکنند؛ یکی زیر آفتاب چهارراه، دیگری در نور مهتابی استودیو خانگی، فرقشان تنها در قاب دوربین است. کارن «برای حفظ حقوق کودکان از اسم مستعار استفاده شده است.» مجبور است جلوی دوربین از کلمات رکیک استفاده کند، فحشهایی که بهزبان کودکانه میدهد بدونآنکه معنیاش را بداند باعث شده مخاطبان زیادی را جذب کند و خانوادهاش هرروز بهسمت کلمات بدتری میروند تا صفحهشان از رونق نیفتد. ماهلین پنجساله هرروز با آهنگ جدید میرقصد و خانوادهاش فیلمهای او را منتشر میکنند. پانیذ بااینکه سن کمی دارد مجبور است مثل یک زن بالغ رفتار کند او گاهی آرایش میکند مثل بزرگترها لباس میپوشد و حتی برای جذب فالوئر بیشتر گاهی با موهای رنگشده جلوی دوربین ظاهر میشود و ... موج کودکبلاگری در چندسالاخیر در ایران شدت گرفته. درابتدا، این پدیده با انتشار فیلمها و تصاویر ساده از لحظات کودکانه مانند خندهها و تولدها آغاز شد، اما بهسرعت فضای مجازی از کنترل خارج شد و کودکان به ابزارهایی برای جذب دنبالکننده و تبلیغات تبدیل شدند. امروز، بسیاری از خانوادهها از فرزندان خود برای ایجاد محتوای تجاری استفاده میکنند، جاییکه دیگر خبری از لحظات واقعی و طبیعی زندگی کودک نیست. با نبود قوانین و نظارتهای مشخص، مرز بین «ثبت خاطرات خانوادگی» و «بهرهبرداری رسانهای از کودکان» محو شده است. خانوادهها متوجه شدند که فرزندشان میتواند بهراحتی هزاران دنبالکننده جذب کند و برندها به آنها پیشنهاد همکاری میدهند. دراینروند، درآمد مالی اغلب باعث میشود که آسیبهای اینموضوع را نادیده بگیرند. کودکان بلاگر، بهجایآنکه در مسیر طبیعی رشد خود قرار بگیرند، به پروژهای برای کسب شهرت و گاه درآمد تبدیل شدهاند. برخی والدین از این موقعیت برای رقابت با سایر خانوادهها استفاده میکنند و فرزندانشان را به مدلینگهای خردسال بدل میسازند. چندیپیش ویدئویی از صف بلندبالای مادرها با بچههای دوسالهشان برای انتخاب مدلینگ لباس یک برند خبرساز شد. در چنین فضایی، آموزش، سلامت روان و نیازهای احساسی کودکان، زیر سایه پررنگ اقتصاد و فضای مجازی قرار میگیرد. درظاهر، کودکبلاگر در خانهای رنگارنگ، با لباسهای برند و اسباببازیهای متنوع زندگی میکند؛ اما آنچه در پس این تصاویر فیلترشده پنهان مانده، کودکانی هستند که درگیر جهانی شدهاند که هیچ تناسبی با مراحل رشد طبیعیشان ندارد. کودک، بهطورطبیعی، نیازمند بازی، تجربه و کشف دنیای اطراف خود است؛ نه ایفای نقش مداوم در مقابل دوربین، تکرار دیالوگهای تبلیغاتی و تلاش برای جلبتوجه مخاطبان. وقتی بخش عمدهای از روز کودک صرف تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی میشود، فرصت تجربه کودکی و رشد متعادل از او سلب خواهد شد. یکی از اولین آسیبهای روانشناختی دراینفرآیند، شکلگیری وابستگی به تأیید بیرونیست. کودک بهجای پرورش حس ارزشمندی درونی، یاد میگیرد میزان دوستداشتنیبودن او وابسته به تعداد لایکها، کامنتها و واکنش دیگران است. این وابستگی، در بلندمدت، ممکن است به اضطراب اجتماعی، ترس از قضاوت، کمالگرایی، عدم عزتنفس یا وسواس در دیدهشدن منجر شود. روانشناسان کودکونوجوان، دراینباره هشدار میدهد که کودکانی که ارزشمندی خود را صرفاً ازطریق تأیید دیگران دریافت میکنند، در آینده با اختلالات اعتمادبهنفس، مقایسه مداوم خود با دیگران و بحران هویت مواجه خواهند شد. ازسویدیگر، کودکان بلاگر درمعرض مقایسه دائمی قرار دارند؛ چه ازسوی والدین و چه ازسوی مخاطبان. او هرروز باید بهتر باشد، جذابتر لباس بپوشد، بیشتر بخندد، بازیهای تازهتری امتحان کند. این فشار برای دیدهشدن و برتربودن، کمالگرایی زودرس و درنهایت فرسودگی عاطفی را بهدنبال دارد. البته نباید فراموش کرد که کودکان هنوز درکی از «حریم خصوصی» ندارند. آنها نمیدانند وقتی پستی از آنها در فضای مجازی منتشر میشود، ممکن است سالها باقی بماند، حتی اگر خود دیگر نخواهند. درواقع، آنها بیرضایت آگاهانه، وارد یک ویترین دائمی میشوند؛ جاییکه همه حق تماشا، نظر، قضاوت و حتی تمسخر دارند؛ شاید خطرناکترین آسیب، چیزیستکه دیده نمیشود: «تغییر هویت کودک!» او بهجایاینکه بفهمد کیست، فقط میآموزد دیگران او را چه میبینند؟! کودکانی که در سالهای حساس رشد شخصیتیشان، مدام درحالاجرای نقش هستند، بعدها در نوجوانی و جوانی دچار بحران هویت میشوند؛ چراکه فرصت تجربه خودِ واقعیشان را نداشتهاند. حسین روزبهانی (روانشناس بالینی) میگوید: «فرزندیکه از کودکی درمعرض نگاه دائمی مخاطبان بوده، نمیتواند بهسادگی هویت مستقل خود را پیدا کند. او یاد میگیرد که ارزشش در آنچه دیگران از او میبینند، نه آنچه واقعاً هست». این تغییر تدریجی هویت، یکی از خطرناکترین تبعات «کودکبلاگری» است. وقتی کودک بهجای تجربه «خودبودن» در مسیر «نمایشبودن» قرار میگیرد، در نوجوانی و جوانی با بحرانهایی مواجه خواهد شد که گاه نیاز به سالها درمان روانشناختی دارد. باتوجهبه این آسیبهای گسترده، ضرورت تدوین قوانین حمایتی برای حفظ حقوق کودک در فضای مجازی، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود؛ قوانینی که نهتنها مانع از بهرهکشی رسانهای از کودکان میشود، بلکه والدین را نیز نسبت به پیامدهای بلندمدت اینمسیر آگاه کند.