تیتر خبرهای این صفحه
  • شماره 1410 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۴ بهمن

یادداشتی بر نمایش «کارد، ترنج، زلیخا»

اجرایی پُرزحمت؛ اما ناکام

حمیدرضا کاظمی‌پور

در نگاهی اجمالی باید گفت که نمایشِ «کارد‌، ترنج، زلیخا»؛ اجرایی پرزحمت و تمرین‌شده است. این‌را می‌توان به‌خوبی از حرکات بازیگران‌، میزانسن و فضاسازی اجرا به‌خوبی دریافت. نمایشی که نشان از ساعت‌ها‌ تمرین جهت رسیدن به اجرایی قابلِ‌قبول به‌ویژه از‌سوی بازیگران آن، شاهد هستیم. اما در نگاهی موجز و موشکافانه‌تر در لایه‌های اثر باید گفت که علی‌رغم تمام تلاش بازیگران بر صحنه و عوامل اجرایی در پشتِ‌صحنه نمایشِ «کارد، ترنج، زلیخا»؛ اثری نیست که بتواند مخاطب خود را سرحال و به‌ذوق آورد. نمایش؛ پُر است از زیاده‌گویی‌هایی که هم در متن، هم در بازیگری و هم در کارگردانی؛ در لحظاتی مخاطب خود را از‌دست می‌دهد. اگرچه دیالوگ‌نویسی بسیار‌خوب اثر به‌ویژه شناخت درست از زبان آرکائیک و لحن و ریتم به‌خوبی در اثر هویدا... از نکات بسیار‌مثبت اجرا محسوب می‌شود؛ اما همین نقطه‌قوت کار نیز در لحظاتی به ضعف تبدیل می‌گردد؛ چرا‌که نویسنده نیز خود آن‌قدر درگیر فضاسازی، لحن و روایت شاعرانه در دیالوگ شده است که ایجاز در اثر را فراموش کرده و به زیاده‌گویی و تکرار در کلام نزدیک می‌شود. نمایشنامه «کارد، ترنج، زلیخا» بی‌شک اگر در دام زیاده‌گویی‌های خود اسیر نمی‌شد، می‌توانست به نمونه قابلی از لحن، زبان و دیالوگ برای علاقه‌مندان به این‌سبک نمایشی تبدیل گردد و حرف‌های خوبی برای گفتن داشته باشد. فارغ‌از‌متن، نمایش «کارد، ترنج، زلیخا» در کارگردانی نیز اگرچه در لحظاتی تصاویری خلاق و زیبا به‌لحاظ بصری به مخاطب خود ارائه می‌دهد؛ اما پُر است از صحنه‌هایی که کاملا اضافی بوده و هیچ کمک دراماتیکی به پیشرفت اجرای اثر نداشته و چه‌بسا حذف آنها سبب می‌شد تا نمایش؛ از ریتم بهتری در‌مواجهه‌با مخاطب خود به‌دست آورد. متاسفانه این‌زیاده‌روی‌ها در متن و کارگردانی انگار گریبان‌گیر همه عوامل صحنه؛ از‌جمله بازیگران اثر نیز شده است. حرکات اضافی، جست‌و‌خیزها و چرخش‌هایی که اگرچه مشخص است بازیگر برای رسیدن به آنها تلاش و تمرین فراوان کرده است؛ اما هرگز اثرگذار نیست و انگار بازی بازیگران در صحنه از‌آنِ‌خود نشده و بیشتر به حرکاتی می‌ماند که از‌طرف کارگردان به آنها دیکته شده و ناگزیر به اجرای آن بوده‌اند. اگرچه به‌خوبی به‌این‌امر واقف هستم که این‌شیوه اجرایی به‌شدت مبتنی‌بر بیانِ بدنی بازیگر و همچنین قدرت دیالوگی آن است؛ اما هیچ‌گاه نباید فراموش کرد که هر اثری در هر‌ نوع و هر ژانر و گونه اجرایی نیازمند به سکوت، تنفس و تامل به مخاطب خود هست؛ چیزی‌که در اجرای نمایشِ «کارد، ترنج، زلیخا» به‌کلی فراموش شده و متاسفانه تمام بازی‌ها شبیه‌به‌هم و در فرم و استایل اجرایی قرار گرفته است. گاهی یک بازی متفاوت و از‌جنسی‌دیگر ‌میان این‌همه فضای اگزجره و پرهیاهو می‌توانست فضایِ نمایش را تلطیف‌تر و جریان بازی را از‌این‌مونوتونی خارج سازد و بی‌شک این، چیز مهمی‌ست‌که از نگاه خلاق کارگردان اثر پنهان مانده و همگی بازیگران را در یک سطح از بازی قرار داده است. نمایش به‌لحاظ موسیقیایی و افکتیو نیز دچار ضعف‌هایی‌ست‌که چندان مطابقت با فرم و گونه اجرایی اثر ندارد؛  آوازهایی که به‌شکلی نچسب از بیرون، به کار وصله شده است یا نریشن‌هایی که کمک‌شان به فضاسازی در اجرا را هیچ‌گاه درک نکردم. برخلاف موسیقی اما نمایش در طراحی صحنه بسیار‌موفق عمل کرده و با‌توجه‌به شیوه اجرایی توانسته است در خلق فضاهای بدیع به‌درستی نقش خود را ایفا کند. در‌پایان توجه به‌این‌نکته را مجدد ضروری می‌دانم که نمایشِ «کارد، ترنج، زلیخا» به‌رغم تمام نقدهایی که به‌آن وارد است؛ اثری‌ست‌که نشان از تمرین و تلاش زیاد هنرمندان آن دارد و این، نکته مهمی‌ست‌که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان تلاش صادقانه آنان را در اجرا نادیده گرفت.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه