با شانزدهمین کشور ثروتمند آشنا شوید
سهم یکتریلیوندلاری زنان مسلمان از بازار جهان
مصطفی رفعت/
یکیاز نقدهای غیرمنصفانه و همیشگی به کشورهای مسلمان، بروز نابرابری جنسیتی در مبحث آموزش بوده؛ بهاینمعناکه دختران دراینجوامع بسیارکمتر از پسران به امکانات تحصیلی و اساساً حقوق آموزشی دسترسی دارند. ترویج این نگاه نادرست، با اقدام گروههای تکفیری و تروریستی که خود را اسلامگرا معرفی کرده و باعث کجاندیشی درباره این دین شدهاند؛ همچون ربودن دختران مدرسهای در نیجریه توسط گروهک بوکوحرام یا ترور «ملاله یوسفزی» ازسویِ طالبان در پاکستان هنگام بازگشت از مدرسه (که البته ناکام ماند و اینک این خانم 21ساله بهعنوانِ فعال حقوق بشر و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان حضوری بینالمللی دارد)، در سالهای اخیر شدت هم یافته است اما تحقیقات اخیر انجامشده در مؤسسه پژوهشی Pew نشان داده که چنین تصوری اشتباه بوده و عامل اصلی بازماندگی از تحصیل دختران در یکسری از کشورهای مسلمان، ریشه در مسائل اقتصادی دارد. این، همان عاملیست که کشورهای توسعهیافته را در امر فراهمساختن امکانات آموزشی برابر برای تمام اقشار جامعه (دستِکم در سطحی قابلِقبول)، از سایر کشورها جدا میکند؛ درواقع، ماجرا نه به مقوله «مذهب»؛ بلکه بازهم به تأثیر انکارنشدنی «توزیع ناعادلانه ثروت» در جهان برمیگردد؛ کلیشه تلخ تبعات «نظام سرمایهداری».
گزارش 12 جون 2018 اندیشکده آمریکایی The Pew Research Center آورده است: «این واقعیت که زنان مسلمان ساکن کشورهای مسلمان، از تحصیلات پائینتری نسبت به زنان ادیان دیگر (بهاستثنای زنان هندو) برخوردارند، ریشهای تاریخی دارد». این گزارش به آنالیزهای قبلی همین مرکز اشاره دارد که در آن مشخص شد؛ متوسط سالهای تحصیل برای مردان در جهان 9.5 و برای زنان 9.1سال است؛ ایندرحالیستکه بهلحاظِ مذهب، بیشترین میزان سالهای تحصیل زنان مربوط به یهودیها با متوسط 13.4سال بود و بعدازآنها بهترتیب، مسیحیها با 9.1سال و بوداییها با 7.4سال قرار دارند. در بررسی یادشده اتاق فکر Pew؛ متوسط سالهای تحصیل برای زنان مسلمان 4.9سال عنوان شده است. بااینهمه علت را نباید در نگرشهای مذهبی؛ بلکه باید در وضعیت اقتصادی این کشورها جستوجو کرد. گزارش 2018 ژورنال علمی Population and Development Review برمبنایِ دادههای بهدستآمده اخیر نشان میدهد که زنان مسلمان ساکن کشورهای اسلامی بهخاطرِ تضادهای فرهنگی، رسوم بومی و البته شرایط اقتصادی، با موانعی در مسیر پیشرفت خود روبهرو هستند و عامل دین دراینمیان کمترین تأثیر بازدارندگی را هم ندارد. ضمنِاینکه در سالهای اخیر، برابری جنسیتی در دسترسی به منابع و امکانات آموزشی در جوامع مسلمان بیشتر هم شده است. دراینگزارش میخوانیم: «بررسیهای کارشناسی ثابت کرده که ثروت و منابع ملی کشورها؛ بیشترین نقش را در عقبماندگی از تحصیل درخصوصِ زنان ایجاد میکند و این مسئله در همه ادیان دیده میشود؛ بنابراین، نمیتوان اسلام را مانع آموزش و پرورش دختران مسلمان نامید. شاید بتوان از کشورهای حوزه خلیج فارس که سرشار از منابع نفتی هستند، بهعنوانِ نمونههایی خوب یاد کرد؛ کمااینکه بیشترین جهشهای آموزشی دختران در کشورهای اسلامی را دراینمحدوده میبینیم». گزارش Pew با ذکر نمونهای جزئیتر؛ به مقایسه وضعیت تحصیل دختران نسل جدید و قدیم عربستان پرداخته و مینویسد: «مثلاً زنان جوان متولدشده بین سالهای 1976 تا 1985 در عربستان را درنظر بگیرید؛ کشوری با شیوه حکومتی اسلامی که البته قوانین جنسیتی محافظهکارانهای را هم دنبال میکند. متوسط سالهای تحصیل برای این دختران 11.5سال دربرابرِ 11.8سال پسران همین محدوده سنیست؛ درحالیکه این عدد برای زنان متولد 1935 تا 1955 این کشور تنها دوسال! بود. این، نشان میدهد که عربستان گامهای خوبی برای کاهش این شکل از نابرابری جنسیتی برداشته است».
سازمان مردمنهاد بینالمللی «شورای جمعیت» (Population Council) در گزارشی منتشره بهتاریخِ جون 2018 نیز که بهاینموضوع پرداخته؛ مینویسد: «جمعآوری دادههای 151 کشور نشان میدهد که سطح اقتصادی و معیشتی؛ از مهمترین علل بازماندگی از تحصیل است و اگرچه برایِمثال، زنان جوان (25 تا 34ساله) مسلمان مناطق صحرانشین آفریقا تحصیلات کمتری نسبت به مردانشان دارند و اساساً دوسوم آنها تحصیلات رسمی ندارند؛ اما این وضعیت را در کشورهای اسلامی درحالِتوسعه نمیبینیم و هرچه کشور موردِنظر، از ثروت ملی بیشتری برخوردار است، سطح تحصیلات زنانش هم بیشتر است». این ماجرا را بهعینه میتوان درموردِ کشوری همچون ایران دید. گزارش هشتم مارچ 2018 وبسایت تحلیلی Quartz در اثبات این ادعا آورده: «حدود 70درصد فارغالتحصیلان رشتههای علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات (موسوم به حوزههای STEM) در ایران را زنان تشکیل میدهند که درصد آن از هر کشور دیگری در جهان بیشتر است. بعداز ایران هم کشورهای عمان، عربستان و امارات قرار دارند. بله؛ زنان جوان حاکم بر حوزههای علمی، برخلافِانتظار در محدوده خاورمیانه زیست میکنند و در کشورهای اسلامی». دراینباره Saadia Zahidi (از مدیران اجرایی مجمع جهانی اقتصاد و مدیر مجموعه EGW که درزمینه توانمندسازی آموزشی زنان برای ورود به بازار کار و برابریهای جنسیتی در تحصیلات فعالیت دارد) در کتاب خود باعنوانِ Fifty Million Rising نوشته است: «دستِکم یکسوم استعدادهای آیندهدار حوزه کاری STEM جهان اسلام را زنان تشکیل میدهند و اینرا میتوان از دستاوردهای بزرگ زنان مسلمان بعداز ورود به قرن بیستم دانست. کشورهای مسلمان در دهههای اخیر سرمایهگذاری خوبی را درزمینه آموزش داشتهاند و حالا زمان بهرهبرداری ازایناندوخته است».
شاید باورکردنی نباشد؛ اما زنان مسلمان، سهمی یکتریلیوندلاری در گردش مالی بازار جهان دارند! این، موضوعیست که گزارش 23 مای 2018 مجمع جهانی اقتصاد (WEforum) به آن اشاره کرده و دربارهاش نوشته است: «طی 15سالِگذشته، حرکت زنان مسلمان بهجهتِ بیرونآمدن از خانه و قدمگذاشتن به مراکز شغلی بهشدت افزایش یافته و میلیونها زن مسلمان دراینمدت به نیروهای شاغل تبدیل شدهاند. باید دانست که جهان اسلام، پیکرهای یکپارچه دارد؛ اما فرهنگها و رسوم مختلفی را در هر گوشه آن شاهدیم که بهدنبالش، طیفی متنوع از باورها و حضورها شکل میگیرند. عمده مسلمانان، ساکن 30 کشوری هستند که به بازارهای نوظهور اقتصادی معروفند و بهلحاظِ جمعیتی هم عدد بزرگی را تشکیل میدهند. همه آنها درکنارِهم 12درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را دراختیار دارند و البته یکپنجم از ساکنین کره زمین را. درمیانشان کشورهایی با درآمد سرانه بالا هم بهچشم میخورد؛ مانند عربستان، امارات، قطر و کویت و البته کشورهایی که بالاتر از سطح متوسط درآمد دارند مانند مالزی، ترکیه، ایران، اردن و تونس. کشورهایی همچون مراکش، پاکستان، اندونزی، مصر، بنگلادش و تاجیکستان هم نمونههایی از کشورهای مسلمان با سطح درآمدی پائین هستند». این گزارش بااشارهبهاینکه متوسط سن جوامع مسلمان، از میانگین جهانی پائینتر بوده و میتوان کشورهای مسلمان را بهنوعی کشورهایی جوان قلمداد کرد، میافزاید: «متوسط سن جوامع مسلمان 23 تا 28سال است؛ بهاینمعنا که میتوانیم بگوییم در آیندهای نزدیک، یک خون تازهنفس وارد اقتصاد جهان خواهد شد. آنها اینک درحالِ تحصیل و آموختن هستند و از تکنولوژی جدید بهره میبرند و البته که نمیتوان در آیندهسازی، از حضور زنان چشمپوشی کرد». در بخشیاز این گزارش میخوانیم که زنان مسلمانِ شاغل، سهم قابلِتوجهی از بازار جهانی رابهخود اختصاص دادهاند؛ بهگونهایکه اگر درآمدهای آنها را جمع کنیم، به شانزدهمین کشور ثروتمند جهان تبدیل خواهند شد! این گزارش بااشارهبه سهم یکتریلیوندلاری زنان مسلمان از فعالیت در بازار فعلی جهان آورده است: «ایندرحالیستکه اگر برابریهای جنسیتی لحاظ شود و زنان (خارج از موضوع مذهب) شرایط شغلی و درآمدی برابری با مردان داشته باشند، این سهم به رقم 5.7تریلیوندلار خواهد رسید!»
مجموعه تحلیل بازار McKinsey که در سطح جهانی به مشاورههای اقتصادی و آنالیز بازار میپردازد؛ در گزارش اکتبر 2017 خود آورده است: «تنها در خاورمیانه، اگر شرایطی مهیا شود که زنان و مردان بتوانند از عواید برابری درحوزه فعالیتشان بهرهمند شوند و عدالت جنسیتی به نیروی کار برسد؛ زنان کشورهای این جغرافیا پتانسیل آنرا دارند که تا سال 2025 میزان درآمد ناخالص داخلی را 47درصد افزایش دهند». درهمینراستا، گزارش دوم آپریل 2018 نشریه آنلاین Globalist نیز با تیتر «انقلاب خاموش زنان مسلمان» نوشت: «155میلیون زن (در مقابلِ 342میلیون مرد) درحالِحاضر جامعه کار مسلمانان را تشکیل میدهند که نشان از رشد 50درصدی این مقوله طی 15سالِگذشته دارد. البته این عدد در یکسری کشورها بیشتر و در یکسری کمتر بوده که نشان از سطح خوب تغییرات دراینکشورها دارد برایِنمونه، در سال 1990 تنها چهارمیلیوننفر از 107میلیوننفر نیروی کارگری پاکستان را زنان تشکیل میدانند و درحالیکه رقم این جمعیت اینک دوبرابر شده؛ نیروی کار زنان این کشور نه دوبرابر؛ بلکه چهاربرابر شده است».