طراحی در یک فضای مردانه
بزرگ ترین معماران زن که مورد کمتوجهی قرار گرفتند
وقتی به گذشته معماری نگاه کنیم، معماران مردی را میبینیم که مدام درحالجلوهنمایی و درخشش بودهاند و اندک نمایی از حضور فعال زنان در این بستر بهچشم میخورد. این بدینمعنا نیست که زنان فعالیتهای کمی در حوزه معماری داشتهاند؛ بلکه بهایندلیل است که آنچنانکه باید به آنها بهاداده نمیشد. بهگزارشِ ایرانآرت؛ قصد داریم که به معرفی ۱۰ نمونه از بزرگترین معماران زن بپردازیم که طی تاریخ معماری مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند.
سوفیا هایدن بنت، از جمله چهرههای برتر معماریست. سوفیا در سال ۱۸۶۹ در شهر سانتیاگو در شیلی از یک پدر شیلیایی و یک مادر آمریکایی متولد شد. او اولین زنی بود که در زمان فارغالتحصیلی در سال ۱۹۸۰ موفق به دریافت مدرک تحصیلی معماری از دانشگاه امایاتی (MIT) شد. اگرچه این مدرک تحصیلی هیچگونه تضمینی برای مشغولبهکارشدن برای او بهارمغان نداشت و بعد از مدتها تلاش بیثمر برای خودینشاندادن در دنیای معماری سرانجام پا پس کشید و در یک دبیرستان در شهر بوستون مشغول به تدریس نقشهکشی فنی به دانش آموزان شد. پس از چندماه تدریس در سال ۱۸۹۱ اطلاعیهای روبهرو شد که در آن، از تمام معماران خانم خواسته شده بود تا طرحهای خود را برای احداث ساختمان مرکزی بانوان که قرار بود بخشی از نمایشگاه کلمبیایی بینالمللی دانیل برنهام در شیکاگو باشد را ارائه دهند. پروپوزال پیشنهادشده ازسوی هایدن که پایههای آن براساس پایاننامه دانشگاهی خود بود؛ درواقع، یک طرح از یک ساختمان سهطبقه بهسبک رنسانس ایتالیا بود. هایدن با طرحی که ارائه داده بود، موفق به دریافت یکهزاردلار شد که درواقع، یکدهم آنچیزی بود که درآنزمان به مردها تعلق میگرفت. بااینهمه طی فرایند ساختوساز پروژه هایدن بهطور پیوسته از سوءمدیریت و دخالتهای کمیته از ساختوساز ناراحت بود. مقدار و شدت فشارهای واردشده به او بهحدی بود که او بهلحاظ روانی برای مدت طولانی به استراحت مطلق نیازمند شد و اینمسئله برای مدتها دستاویز بسیاری برای صحهگذاشتن به اینموضوع بود که زنان جایگاهی در دنیای معماری ندارند و نخواهند داشت. بعد از اتمام این پروژهها، او هیچگاه بهعنوان یک معمار فعالیتی نداشت.
ماریون ماهونی گریفین یکی از بزرگترین چهرههای معماران زن در جهان بهشمار میرود. او نهتنها اولین خانم معمار رسمی در جهان بهشمار میرفت؛ بلکه اولین کارمند فرانک لوید رایت بود. ماریون در سال ۱۸۷۱ متولد و بعدها موفق به فارغالتحصیلی در رشته معماری از دانشگاه امایاتی (MIT) شد. او پس از فارغالتحصیلی برحسب اتفاق شروعبهکار برای پسرعموی خود کرد. ماریون در این پروژه با چند معمار دیگر؛ ازجمله رایت همکار بود. رایت بعدها در سال ۱۸۹۵ ماریون را به استخدام خود درآورد. ماریون اولین کارمند رایت بود و تأثیر زیادی بر توسعه سبک پرایری (Prairie) گذاشت و پسازمدتی رندرینگ یا همان اندودکاری آبرنگی به یکی از شاخصهای برجستههای آثار رایت تبدیل شد. همکاری ماریون ماهونی با رایت با نقلمکان او به اروپا در سال ۱۹۰۹ بهپایان رسید. رایت پیشنهاد واگذاری مدیریت استودیو را به ماریون داد؛ اما او این پیشنهاد را رد کرد. بااینوجود، ماهونی بااینشرط که کنترل کامل تمام بخش طراحی را دراختیار بگیرد، مجدد توسط مدیران این استودیو بهخدمت گرفته شد. ماریون ماهونی در سال ۱۹۱۱ با والتر گریفین که او نیز از همکاران رایت محسوب میشد، ازدواج کرد. این دو بعد از ازدواج، کسبوکاری را با یکدیگر شروع کردند و بعد از گذشت سالها سفارش طراحی پایتخت جدید استرالیا یعنی کانبرا را برنده شدند. این زوج معمار، برای داشتن نظارت و کنترل بیشتر روی پروژه، به استرالیا نقلمکان کردند. بعد از استرالیا، آنها به هند نقلمکان کردند و در همانجا بود که گریفیت در سال ۱۹۳۷ دار فانی را وداع گفت. بعد از مرگ گریفین، ماهونی از فعالیت در حوزه معماری تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ خودداری کرد.
آیلین گری؛ از دیگر بزرگترین معماران زن بهشمار میرود که آنچنانکه باید، بهحق خود در این صنعت نرسید. آیلین گری در سال ۱۷۸ در یک خانواده ثروتمند و کاملاً اشرافی در آنسیسکوی ایرلند بهدنیا آمد. گری پس از تحصیل در رشته هنر در لندن، برای پیگیری تحصیلات خود، به پاریس نقلمکان کرد. آیلین گری پس از مطالعه درمورد هنر جلا بهمنظور کسب مهارت دراینزمینه، استودیویی را با هنرمند ژاپنی بهنام سیزو سوگاوارا راهاندازی کرد. او ازطریق بهنمایشگذاشتن آثار جلای خانگی بهشهرت زیاد رسید و طولی نکشید که توسط بسیاری از اربابرجوعان ثروتمند بهمنظور طراحی داخلی بهاستخدام درآمد. آیلین در طرحهای خود از جلا و لاک بهمنظور تقسیم فضاها و محوکردن خطوط میان مبلمان و معماری استفاده میکرد که بهلحاظ معماری، از برجستهترین ویژگیهای کارهای او بهشمار میآمد. آیلین به بهرهگیری از تجربیاتی که درزمینه طراحی داخلی گردآوری کرده بود، با همکاری با همسر خود؛ یعنی ژان بدوویچ خانهای ویلایی
(E-1027) را در جنوب فرانسه طراحی کرد. این خانه، به یک بستر آزمایش برای گری تبدیل شد تا بتواند بسیاری از طراحیهای مبلمان رایکالی خود را آزمایش کند که درنهایت، بسیاری از کارهای نمادین او از دل همین خانه بیرون آمدند. آیلین گری بعد از جدایی از ژان بدوویچ، از این خانه فاصله گرفت. بااینحال، لو کوربوزیه که وسواس زیادی به این خانه داشت، در کنار آن، خانهای برای خود دستوپا کرد. او کاملاً محرمانه وارد این خانه شد و درتلاش بود تا این اثر هنری را با دیوارنقشهای خود خراب کند! بعدها کوربوزیه در نزدیکی همین خانه مرد. گری سالهای باقیمانده زندگی خود را صرف طراحی آثار مختلف معماری کرد. در سال ۱۹۳۷ آثاری که او برای یک مرکز تفریحی طراحی کرده بود، در غرفهای در نمایشگاه پاریس بهنمایش درآمد. بااینهمه او بهشدت از جامعه فاصله گرفت و تنها نسبت به طراحی دو پروژه دیگر اقدام کرد که هردوی آنها نیز بهمنظور استفاده شخصی بود. در انتهای دهه ۱۹۶۰ تمام کارهای او به فراموشی سپرده شد و سرانجام در سال ۱۹۷۶ دیده از جهان فرو بست. هماکنون نمایشگاهی در مرکز پامیدو در پاریس و یک نمایشگاه دائمی در موزه ملی ایرلند برقرار است که هردوی آنها درتلاش برای تأکید بر نقش برجستهسازی نقش آیلین گری و بازگرداندن شهرت او بهعنوان یکی از پیشگامان اصلی مدرنیسم در کنار لو کوربوزیه و میس وان دره روه هستند.
لیلی ریچ؛ از دیگر بزرگترین معماران زن برجسته و فعال درزمینه معماری و طراحی بهشمار میرود که کمتر از او حرف زده میشود. بسیاری از معروفترین آثار معماری برجسته؛ یعنی میس وان دره روه؛ بهویژه درزمینه طراحی مبلمان بدون حضور لیلی امکانپذیر نبود. شنیدهها حاکیازآناستکه میس شخصیتی خشک داشته و بهندرت حاضر به شنیدن نظرات دیگران بود؛ اما همیشه برای شنیدن نظرات لیلی ریچ مشتاق بود. لیلی ریچ در ژوئن سال ۱۸۸۵ در برلین بهدنیا آمد. او پس از دبیرستان، به شهر وین نقلمکان کرد تا درزمینه گلدوزی صنعتی آموزش ببیند که بهعنوان یک حرفه طراحی مناسب خانمها درآندوران مطرح بود. ریچ پس از بازگشت به برلین در سال ۱۹۱۱، بهعنوان طراح مد و مبلمان مشغولبهکار شد و به دویچر ورکبوند یا همان اتحادیه کار آلمان پیوست و نهایتاً پس از گذشت چندسال تجربه و کسب شهرت در سال ۱۹۲۰ به اولین زن خویشفرما بدل شد. زندگی حرفهای او را بهعنوان یک طراح به فرانکفورت کشاند و در آنجا بود که با میس وان دره روه ملاقات کرد. این دونفر بعد از چند پروژه، بسیار به یکدیگر نزدیک شدند و نهایتاً ریچ شروعبهکار در شرکت میس کرد. سال ۱۹۲۸، این دو معمار بهعنوان مدیر هنری غرفه آلمان در نمایشگاه جهانی بارسلونا منصوب شدند که منجر به ظهور طراحی نمادین میس شد. آن اثر برای مدتها یکی از آثار شاخص مدرنیسم محسوب میشد. اندکی پسازآن، میس که مسئول مدرسه ساختمانسازی بود، ریچ را بهعنوان مدیر مدرسه منصوب کرد. در سال ۱۹۳۳ و زمانیکه تحتفشارهای حزب سوسیالیستی این مدرسه تعطیل و لیلی ریچ نیز از کار بیکار شد. لیلی ریچ طی دوران جنگ، روی چند پروژه کوچک نیز کار کرد؛ اما سرانجام مشارکت او با میس در سال ۱۹۳۷ با مهاجرت میس به آمریکا بهپایان رسید. ریچ مسئولیت تمام امور خود را در برلین تحت شرایط جنگی رها نکرد و بااینکار توانست از نابودی بیش از ۴۰۰ از نقاشیها و آثار خود دراثر بمباران جلوگیری کرد. سال ۱۹۳۹ استودیو او کاملاً دراثر بمباران تخریب و بهناچار به سازمان مهندسی عمران منتقل شد. ریچ تا سال ۱۹۴۵ در این سازمان باقی ماند. پس از دوران سخت جنگ، لیلی ریچ سخنرانیهایی را درزمینه طراحی و نظریه ساختمانسازی در دانشگاه هنر برلین انجام داد. علاوهبراین؛ او تلاشهایی درزمینه احیای ورکبوند صورت داد. ریچ سهسال قبل از رسمیشدن احیای ورکبوند در سال ۱۹۴۷ دیده از جهان فروبست.
شارلوت پریاند بیشک از برجستهترین معماران زن بهشمار میرود که بهرغم تأثیر زیادی که بر حوزه مبلمان معاصر گذاشته است؛ اما کمتر از او یاد میشود. پریاند در سال ۱۹۰۳ در شهر پاریس بهدنیا آمد. او در سن ۱۷سالگی وارد دانشگاه هنر شد و بهمدت پنجسال به مطالعه و طراحی مبلمان در رشته طراحی دکور پرداخت. او در سال ۱۹۲۷ به شرکت لوکوربوزیه درخواست داد و درکمالناباوری با رد درخواست خود و جمله «ما به کوسن احتیاجی نداریم!» روبهرو شد؛ اما ناامید نشد و به تلاش خود ادامه داد. سرانجام توانست نمایشگاهی را برپا کند که در آن، بسیاری از آثارش موردتوجه منتقدان قرار گرفت. علاوهبراین؛ شارلوت پریاند توانست توجه لو کوربوزیه را نیز جلب کند و به استخدام این شرکت درآمد. پریاند بهمدت ۱۰سال بهعنوان طراح و مسئول لوازم داخلی و مبلمان و تجهیزات مختلف خانگی در این شرکت فعالیت کرد. شارلوت دراینمدت بسیاری از معروفترین طرحهای مبلمان قرن بیستم را وارد زندگی مردم کرد. او در ادامه زندگی حرفهای، بهمدت سهسال با یک طراح فرانسوی، به طراحی سربازخانهها و مبلمان موقت برای آنها پرداخت و با تسلیمشدن فرانسه در جنگ، کار او نیز پایان یافت. در سال ۱۹۴۰ دعوتنامهای برای وی از ژاپن بهمنظور گسترش روابط تجارت و صنعت ژاپن با غرب فرستاده شد. پریاند به ژاپن رفت و برای مدت سهسال در آنجا به طراحی مشغول شد. دراینسالها او بهشدت تحتتأثیر طراحی و هنر شرق قرار گرفت. این امر سبب شد مواد گرمتر و طبیعیتری به آثار او وارد شوند. آثار پریاند بهطورکلی دارای ویژگی ساده و روستایی و بسیارنزدیک به فرم رنسانسی بود که بُعد لمسی از زندگی طبیعی به آن افزوده شد. او درطول اقامت خود در ژاپن، تکنیکهای محلی چوبکاری و بافندگی را موردبررسی قرار داد و با برگشت به فرانسه، کاه و بامبو را بهعنوان عناصر جدید در طراحی معرفی کرد. این عناصر، قدرت زندگی را در طراحیهای او بهوجود آوردند. شارلوت پریاند در سال ۱۹۹۹ درگذشت.
جین درو؛ از دیگر شخصیتهای برتر و بزرگترین معماران زن است. جین درو یک معمار و شهرساز مدرنگرای اهل انگلستان بود. او در دانشکده انجمن معماری تحصیل کرد و قبل از جنگ جهانی دوم بهواسطه طراحیهای زیادی که انجام داد، به یکی از نمایندگان برجسته «جنبش نوگرایی» در لندن تبدیل شد. درزمانیکه درو اولین دفتر خود را با این ایده که فقط معماران زن را استخدام کند، تأسیس کرد؛ معماری یک شغل کاملاً مردانه محسوب میشد. او درطول جنگ جهانی اول و بعدازآن، درزمینه طراحی ساختمانهای مسکونی زیادی در انگلیس، غرب آفریقا، هند و ایران فعال بود. او همراه شوهر دوم خود؛ یعنی مکسوِل فرای، مدارس و دانشگاههایی را در غرب آفریقا طراحی کرد. نخستوزیر وقت هند که تحتتأثیر طراحیهای درو در غرب آفریقا قرار گرفته بود، از او خواست که در طراحی مسکن در شهر چندیگار با پیِر ژانره همکاری داشته باشد. او ساختمانهایی را در غنا، نیجریه، ایران و سریلانکا طراحی کرد و درباره آنچه در معماری در این کشورها آموخته بود، کتابهایی را بهرشته تحریر درآورد. جین درو بهعنوان یک چهره شاخص معماری در لندن ساختمانهای مختلفی را برای مسکن اجتماعی و در جشنواره بریتانیا، طراحی کرد. او نقش مهمی هم در بنانهادن «بنیاد هنرهای معاصر» ایفا کرد. او بعد از بازنشستگی، به کشورهای مختلفی سفر و در کنفرانسهای زیاد شرکت کرد. او در ۳۰ دسامبر ۱۹۹۵ نشان شوالیه را بهخاطر خدماتی که در عرصه معماری انجام داده بود، دریافت کرد و هفتماه بعدازاین درگذشت.
لینا بوباردی که بخش عمدهای از آثار خود را در برزیل پس از جنگ به اتمام رسانده است، از چهرهای بسیارمعروف و شاخص زنان در هنر معماری بهشمار میرود که شاید چندان به آنچه استحقاق داشته است، نرسیده باشد. لینا بوباردی تحتتأثیر آثار آیندهنگرانه هنرمندانی همچون اسکار نیمایر قرار گرفته است. بااینهمه، او را بهعنوان معماری میشناسند که مردم را در آثار خود ازهمهمهمتر درنظر میگرفت و معماریهای زیبایی را خلق کرده که بهوسیله کاربران آنها ستایش میشود. لینا بوباردی در سال ۱۹۱۴ بهدنیا آمد و در سال ۱۹۳۹ از دانشکده معماری رم فارغالتحصیل شد. او پس از فارغالتحصیلی، برای ادامه حرفه معماری به میلان نقلمکان و در سال ۱۹۴۲ تمرین خود را آغاز کرد. مدت کوتاهی پسازآن، دفتر کار او دراثر بمباران هوایی آسیب دید. این امر، همراه با کمبود درآمد بهدلیل جنگ باعث شد که حوزه کاری خود را گسترده کرد و دیگر شاخههای رشته خود را نیز امتحان کرد. در سال ۱۹۴۳، مدیریت مجله دوماس (Domus) به او پیشنهاد شد. لینا بوباردی در سال ۱۹۴۶ به برزیل مهاجرت کرد. و پس از گذشت پنجسال فعالیت او توانست تابعیت کشور برزیل بگیرد. در سال ۱۹۴۷ بوباردی برای راهاندازی موزه هنری اسیس چاتیوبریاند
(Assis Chateaubriand) سائوپائولو (MASP) دعوت شد. این موزه در سالهای بعد به یکی از مهمترین موزههای آمریکای لاتین تبدیل شد. آثار طراحی او از وجود عناصر رادیکال زیادی بهره میبرد. بوباردی سال ۱۹۴۸ با همکاری یک معمار ایتالیایی استودیو دیآرتپالما (هنر پالما) را با هدف طراحی مبلمان از تخته سهلا و مواد دردسترس و رایج در برزیل راهاندازی کرد. او سرانجام توانست که در سال ۱۹۵۱ ساخت خانه شیشهای و اقامتگاه خصوصی خود که بعداً به مرکز اصلی مدرنیسم در برزیل تبدیل شد را بهپایان رساند. او با بازگشت به سائوپائولو پس از کودتای نظامی در سال ۱۹۶۴، دعوت شد تا به سالوادور رود و موزه هنرهای مدرن باهیا را رهبری و مدیریت کند. کار و آثار او تحت سادهسازی گسترده قرار داشت و کار تا آنجا پیش رفت که او خود را یک معمار ضعیف توصیف میکرد. بوباردی در سال ۱۹۹۲ در ۷۷سالگی در سائوپائولو درگذشت.
آن تینگ بهعنوان یکی از نظریهپردازان و بزرگترین معماران زن شاخص قرن بیستم شناخته میشود. آن در آثار معمار معروف لوئیس کان نقش محوری را ایفاء میکرد. آن تینگ در سال ۱۹۲۰ در چین متولد شد. در سال ۱۹۴۲ به اولین زنی تبدیل شد که موفق به گرفتن بورس دانشکده طراحی دانشگاه هاروارد شد. در این دانشگاه بود که تینگ تحتنظر والتر گروپیوس به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۴۹ او بهعنوان فارغالتحصیل مدرسه معماری دانشگاه هاروارد، توسط متولیان مربوطه در آزمون اعطای مجوز طراحی مردود اعلام شد؛ چراکه وی تنها زن شرکتکننده در آزمون بود و تا پیشازآن هیچ زنی اقدام به شرکت در این آزمون نکرده بود. پس از فارغالتحصیلی و قبل از عزیمت به فیلادلفیا برای پیوستن به شرکت کاهن (Kahn)، به کار در چند شرکت در نیویورک مشغول بود. هنگامیکه شرکت در سال ۱۹۴۷ تقسیم شد، تینگ به کار خود در کاهن ادامه داد. او هرگز بنایی از خود طراحی نکرد؛ اما بهدلیل جذابیت تبحری که در هندسه داشت برای پروژههای کاهن بسیارمهم و حیاتی بود. باکمینستر فولر او را «استراتژیست هندسی کهن» نامید. بسیاری از طرحهای کاهن نشاندهنده نفوذ او در اجرای پروژههاست. آن تینگ در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱ در کالیفرنیای آمریکا درگذشت.
نورما مریک کلارک بیشک از بزرگترین معماران زن است. زنیکه برای اولبودن متولدشده است. کلارک یک زن آفریقایی،آمریکایی بود که مدرک دانشگاهی معماری خود را از بخش ایآیای (AIA) دریافت کرده. او اولین زن آفریقایی،آمریکاییست که ایآیای از وی تقدیر بهعمل آورده. کلارک متولد هارلم در سال ۱۹۲۶ با وجود داشتن مدرک معتبر از دانشگاه کلمبیا؛ در یافتن شغل در شرکتها در نیویورک بسیارسختیها کشیده. همانطورکه او همیشه اذعان داشت که آنها زنان یا آفریقاییهای آمریکایی را استخدام نمیکردند، سرانجام، توانست شغلی را در شرکت اسکیدمور اوینگزاند مریل بهدست آورد. در سال ۱۹۶۰ او به کالیفرنیا نقلمکان کرد تا در شرکت آسوشیتد گرون کار کند. در این شرکت او بهدلیل جنسیت و قومیت خود بهشدت تحتفشار بود. باوجوداین، او بهسرعت در ردههای مختلف زندگی حرفهای قدم به جلو برد و در سال ۱۹۶۶ توانست که بهعنوان مدیر این شرکت انتخاب شود. درطول زندگی حرفهای خود، کلارک بهعنوان یک معمار عالیرتبه شهرت یافت و مرتباً پروژههای بزرگی مانند سفارت آمریکا در توکو به او سپرده میشد. وی در سال ۱۹۸۰ شرکت گرون و همکارانش را ترک کرد و پس از مدت کوتاهی، تنها و بزرگترین شرکت زنمحور جهان؛ یعنی کلارک، سیگل و دایمون تا آنزمان را پایهگذرای کرد. نورما در ۱۵ فوریه ۲۰۱۲ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.
دنیز اسکات براون بهعنوان یکی از بزرگترین معماران زن شاخص در سراسر جهان بههمراه شریک زندگی خود رابرت ونتوری تأثیر عظیمی در توسعه طراحی معماری درطول قرن بیستم داشته. انتقادات وی به تغییر روش بسیاری از معماران و برنامه ریزان شاهد مدرنیسم و طراحی شهری در اواسط قرن منتهی شده. بسیاری هنگام اعطای جوایز پریتزکر به همسرش در سال ۱۹۹۱ شگفتزده شدند؛ درحالیکه حتی اسمی از او در این مراسم برده نشد. اسکات براون متولد سال ۱۹۳۱ در اسکات براون در شمال رودزیاست. او ابتدا در آفریقای جنوبی و سپس در لندن به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۵۸ او بههمراه همسر اول خود رابرت اسکات براون به فیلادلفیا نقلمکان کرد که یکسالبعد در یک سانحه رانندگی درگذشت. سال ۱۹۶۰، اسکات براون کارشناسی ارشد خود را در رشته برنامهریزی در دانشگاه پنسیلوانیا گرفت و بعدازمدتی به عضو هیئتعلمی این دانشگاه نیز درآمد. مدتی بعد او کارشناسی ارشد خود را زمینه معماری بهپایان رساند. در این دانشگاه بود که او همسر و شریک زندگی آینده خود؛ رابرت ونتوری را ملاقات کرد. براون بهعنوان محقق بهطورگستردهای گرم سفرکردن بود و علاقه خود را به شهرهای نسبتاًجوان لسآنجلس و لاسوگاس معطوف کرد. درحالیکه براون از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ در دانشگاه ییل تدریس میکرد، کلاسهای استودیویی با نام «آنچه از لسآنجلس میتوان آموخت» را طراحی کرد. اسکات براون بههمراه ونتوری و استیون ایزنور شهرستانی، کارها و پروژههای انجامشده در این کلاسها را در کتاب «آنچه از لسآنجلس میتوان آموخت: نمادگرایی فراموش شده معماری» گردآوری کردند که بعدها به یک کار بزرگ طراحی در قرن بیستم تبدیل شد.