• شماره 2114 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۸ آبان

داریوش ارجمند:

«کتاب‌خوان»‌کردن مردم مرشد می‌خواهد

به‌اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران، هنرمندان به‌عنوان یکی از اقشار تأثیرگذار و الگو در جامعه یک مسئولیت اجتماعی نانوشته دارند که آن‌ها را ملزم به انجام یا عدم‌انجام برخی رفتار و اعمال می‌کند. تبلیغ کتاب به‌عنوان یک کالای فرهنگی و تشویق برای کتاب‌خوانی؛ ازاین‌دست مسئولیت‌هاست که به‌رغم رشد امکانات تبلیغی مثل صفحات مجازی هنرمندان و ارتباط بی‌واسطه با مردم؛ مغفول مانده‌ یا در سطح پایینی اتفاق افتاده است. در‌این‌باره با داریوش ارجمند؛ هنرمند نام‌آشنای تئاتر، سینما و تلویزیون که تألیف دو نمایشنامه «سفر اشغال» و «سلطان فیل‌گردن» و فیلم‌نامه «شنیدم گوسفندی را بزرگی ...» را نیز در کارنامه هنری فرهنگی خود دارد؛ گفت‌وگویی داشتیم که این مسئولیت را از دوش هنرمندان برداشتند.

پیش‌ازاین، «آموزش‌وپرورش» و «خانواده» را به‌عنوان مرجع تعلیم‌و‌تربیت کشور، مسئول علاقه‌مند‌کردن مردم به کتاب عنوان کرده بودید؛ اما شرایط امروز به‌گونه‌ای‌ست‌که نمی‌توان آموزش‌وپرورش یا خانواده را تنها مرجع آموزش و تربیت افراد دانست. الآن هنرمندها و به‌ویژه بازیگران که در شبکه‌های اجتماعی بی‌واسطه با مردم در‌ارتباط‌اند، می‌توانند مرجع آموزش خیلی از اعمال و رفتار درست مانند کتاب‌خوانی در جامعه باشند.
خیر؛ وظیفه هنرمندها این‌نیست‌که مردم را کتاب‌خوان کنند؛ چه وظیفه‌ای؟! کتاب‌خواندن و علاقه‌مندی به کتاب پدیده‌ای‌ست که در خانواده اتفاق می‌افتد؛ از قدیم‌الایام گفتند «تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش» یا «نگاه به‌دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن»؛ یعنی اگر پدرومادر با کتاب سروکار داشته باشند، بچه‌هایشان هم کتاب‌خوان می‌شوند؛ همان‌طورکه اگر پدرومادر سیگاری باشند، بچه‌ها هم احتمالاً سیگاری می‌شوند. الآن مثلاً من هنرمند چه باید بگویم؟ بگویم مردم تو را خدا بیایید کتاب بخوانید و چون من داریوش ارجمندم، به من گوش می‌کنند! مطمئناً نه! این‌مسائل فرهنگی و عمیق‌تر از این حرف‌هاست؛ این کاری هم که هرازگاهی شما خبرنگاران انجام می‌دهید؛ ژورنالیستی و برای پرکردن صفحات رسانه‌تان است؛ والا کتاب‌خوان‌کردن مردم وظیفه آموزش‌وپرورش و خانواده است. این‌مسئله بیشتر خانوادگی‌ست و باید از کودکی در خانواده اتفاق بیفتد. به‌قول‌معروف همه‌چیز از پر قنداق با آدم می‌آید؛ وگرنه اگر من الآن همه هنرپیشه‌های مملکت را جمع کنم و مردم را قسم بدهیم که تو را خدا کتاب بخوانید، تأثیر چندانی نخواهد داشت.
 
اما تجربه نشان می‌دهد تبلیغ کتاب توسط هنرمندان در برنامه‌های مختلف یا صفحات مجازی آن‌ها، روی فروش آثار تبلیغی تأثیر خوبی داشته است.
بله بی‌تأثیر نیست؛ اما همه را کتاب‌خوان نمی‌کند. الآن تلویزیون یک برنامه به اسم «کتاب‌باز» دارد که با نویسنده و هنرمندها دورهمی دارند، کتاب تبلیغ و مردم را به کتاب‌خوانی تشویق می‌کنند. آخرش هم آقای صحت می‌گوید من این برنامه را با این آرزو درست کردم که یک‌روز مردم این مملکت بیشتر کتاب‌خوان شوند و بیشتر با هم حرف بزنند. من می‌گویم این برنامه‌ها و این تبلیغ و تشویق‌ها بی‌تأثیر نیست. همین حرفی که الآن می‌زنم، ممکن است تأثیر آنی نداشته باشد؛‌ اما بی‌تأثیر هم نیست. اگر دنبال تأثیر آنی هستیم، باید برویم سراغ آموزش‌وپرورش؛ زیرا این و خیلی از مشکلات فرهنگی دیگر ما فقط به آموزش‌وپرورش برمی‌گردد. ما بچه‌مان را از شش‌سالگی به آموزش‌وپرورش تحویل می‌دهیم. بعد از 12‌سال در این کلاس‌ها درس می‌خواند؛ بعد می‌رویم سراغ مدیرش می‌گوییم خیلی ممنون بچه ما 20ساله شد. حالا بگویید این به چه دردی می‌خورد؟ فقط من را نگاه می‌کند برای‌اینکه اصلاً دراین‌مدت بچه من را ندیده است.
 
اجازه بدهید سؤالم را با ذکر یک مثال تکرار کنم؛ خود من صفحه یک اینفلوئنسر را دنبال می‌کنم که البته هنرمند نیست؛ ولی تعداد زیادی دنبال‌کننده دارد. چند وقت قبل یک کتاب در صفحه‌اش تبلیغ کرد که قیمت بالایی هم داشت؛ اما برای دنبال‌کنندگان صفحه او با مقداری تخفیف ارائه می‌شد. جالب است که تعداد زیادی از مخاطبان صفحه وی این کتاب را خریداری کردند و کتاب طی دوهفته به چاپ چندم رسید؛ منظور من هم این جنس تبلیغ و فعالیت‌هاست.
این به‌آن‌معنا نیست که آن‌هایی که این کتاب را با تبلیغ این آقا خریده‌اند، همگی کتاب‌خوان شده‌اند. شاید این، تبلیغ یک کار تجاری بوده تا کتاب آن ناشر به فروش برسد. کاری‌که امروزه خیلی رایج است و خیلی‌های دیگر هم همین‌کار را با جوراب، رنگ مو، شامپو و ... انجام می‌دهند؛ بنابراین، این‌ها به‌معنای کتاب‌خوان‌شدن خریدار کتاب نیست؛ بلکه یک کار تجاری برای فروش بیشتر کتاب، مثل هر کالای دیگر است. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که همه آن‌هایی که براثر تبلیغ، این کتاب را خریده‌اند، آن‌را خوانده‌اند؛ باید ببینید این‌افراد غیرازاین کتاب، چه کتب دیگری خوانده‌اند. به‌صرف خواندن یک کتاب که آدم‌ها کتاب‌خوان نمی‌شوند.
 
در اینکه صرف خریدن کتاب به‌معنای کتاب‌خوان‌شدن فرد و جامعه نیست، با شما هم‌نظرم؛ اما به‌نظر می‌رسد گام و پله اول برای ورود به کتاب‌خوانی‌ست.
من می‌گویم این‌هم نیست؛ زیرا کتاب‌خوانی باید در خانواده، به‌وسیله پدر، مادر، خواهد و برادر بزرگ‌تر و در مرحله بعد توسط آموزش‌وپرورش صورت بگیرد. خود من هم یک‌روز محصل بوده‌ام و از کلاس اول تا دیپلم و بعد دانشگاه، با آموزش‌وپرورش سروکار داشته‌ام. زمانی‌که ما محصل بودیم، کتاب از دستمان نمی‌افتاد؛ چراکه هم آموزش‌وپرورش دوره ما و هم پدر و مادرمان ما را به کتاب‌خوانی تشویق و ترغیب می‌کردند. این‌ها خیلی مهم است. ما که همه‌چیز را از پدر و مادرمان یاد می‌گیریم، چطور کتاب‌خواندن را از آن‌ها یاد نمی‌گیریم؟!

در حوزه تخصصی هنر شما، یعنی سینما، تئاتر، بازیگری و ... چطور؟ آیا می‌توانیم بازیگرها را یک مرجع برای معرفی کتاب‌های خوب برای علاقه‌مندان این‌حوزه ببینیم؟
ببینید یک‌وقت هست که من کتاب جراحی فلان جراح را می‌خوانم؛ یا همین افرادی‌که کتاب‌های ویروس‌شناسی و میکروب‌شناسی و ... را برای کرونا می‌خوانند. این‌ها کتاب‌خوان نیستند؛ زیرا این کتاب‌ها مربوط به رشته و حرفه آن‌هاست و باید بخوانند. این‌نوع کتاب‌خواندن‌ها با کتاب‌خوانی فرق می‌کند. باید از این‌افراد پرسید چندتا رمان خوانده‌اند؟ رومن رولان را می‌شناسند؟ چندتا از رمان‌های او را خوانده‌اند؟ البته من جراح کتاب‌خوان هم می‌شناسم که برای دل خودش، برای رفع خستگی یا جداشدن دنیای سرد حرفه‌اش، کتاب می‌خواند؛ ‌اما کلاً این‌طور نیست که راه‌انداختن چرخ کتاب‌خوانی را این‌طور ببینیم که چهارتا هنرمند توصیه کنند کتاب بخوانیم. حداقل برای افراد بالغ اصلاً این‌طور نیست که منِ بازیگر به آن‌ها بگویم کتاب بخوانند و از فردا همه بروند سراغ کتاب‌فروشی‌ها برای خریدن کتاب و کتاب‌خوانی؛ بلکه نیاز است یک فرد به‌عنوان مرشد و راهنما دائم در کنار آن‌ها باشد. این‌کارها مرشد می‌خواهد. برای ما بهترین مرشدها معلم‌های ما، در مدارس و دانشگاه‌ها بودند که وقتی راجع به کتابی لب تر می‌کردند، نایاب می‌شد؛ ولی الآن این‌طور نیست؛ عوض کتاب، سی‌دی آواز خواننده لس‌آنجلسی در کیف بچه‌ها پیدا کردند.
 
با همه این احوال به‌نظر شما برای کتاب و کتاب‌خوانی چه باید کرد؟
اگر ما لذت دانستن را به بچه‌هایمان تفهیم کنیم، خودشان کتاب‌خوان می‌شوند؛ وگرنه فیل نیستند که با کلنگ برنیم توی سرشان که بخوانند یا نخوانند. باید جاذبه، لذت و اشتیاق دانستن را به آن‌ها تفهیم کنیم. باید بدانند که فهم، لذت‌بخش است و کتاب چقدر آدم را فهیم می‌کند؛ وگرنه به‌زور نمی‌توان کسی را کتاب‌خوان کرد. پروسه زمان‌بری هم هست؛ سال‌ها طول می‌کشد تا تبدیل به فرهنگ شود؛ اما با این بهانه که طول می‌کشد، نمی‌توان کار را رها کرد؛ چون یک بچه هم تا بخواهد پزشک شود، 30‌سال طول می‌کشد و نمی‌توان گفت چون طولانی‌ست، بی‌خیال پزشک‌شدنش شویم. از همین الآن آموزش‌وپرورش و دانشگاه‌ها وارد شوند و فرهنگ کتاب‌ و کتاب‌خوانی را جا بیندازند. مهدکودک‌های ما ‌جای این رقاصی‌ها و شعرهای بی‌وزن و معنی که به بچه‌های ما یاد می‌دهند، به آن‌ها کتاب‌خوانی آموزش بدهند؛ اصلاً بنشینند برای آن‌ها کتاب بخوانند تا یاد بگیرند و از قصه، داستان و شعر لذت ببرند؛ زیرا اگر بچه‌ها از محتوای کتاب لذت ببرند، خودشان کتاب‌خوان می‌شوند.

ارتباط خود شما با کتاب چطور است و بیشتر چه ژانر کتابی را می‌پسندید و می‌خوانید؟
همه کتاب‌ها و ژانرها را دوست دارم. یک کتابخانه شخصی با 5000‌جلد کتاب دارم و اگر فراغتی داشته باشم، حتماً کتاب می‌خوانم.
مطهره ميرشكاری/ ایبنا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه