• شماره 1395 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۳ بهمن

برای بحرهای خاموش...

محمدحسن چمیده‌فر

«خامشی بحر است و گفتن همچو جو...» هرچند به‌اعتقاد مولانای جان، خاموشی بهتر است و بحری خاموش و آرام می‌ارزد به جوی‌های خروشان؛ اما چه‌کنم که منِ کمترین، امروز به «جوی»بودن قانع شدم؛ چرا‌که به‌قول بزرگی، زندگی چیست؟ نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست‌داشتن؛ و تو گویی چند‌قلمی از‌این‌زندگی‌مان‌، کمیاب شده است! بسیار دلتنگم و دردمند است این‌دلِ رنجور و زبانِ درکام، خاموش، به‌مانند دل و دماغ بسیاری‌از‌هموطنان مظلوم و صبورم که نه فریاد بر سر بازار را می‌پسندند و صواب می‌دانند که اهریمنان و گرگان خونخواره و خفاشان شب‌گرد، گرداگرد وطنم به‌کمین طعمه‌ای نشسته‌اند و نه سکوت و خاموشی بزرگوارانه‌شان، دردشان را دوا و تسکینی‌ست درخور... مانده‌اند و مانده‌ایم میان این‌بلاتکلیفی جانفرسا! کاش آنان‌که به‌قول امام(ره) توسط همین‌مردم بر سریر قدرت و حکومت تکیه داده‌اند، کمی به‌خود آیند و عقلانیت، اخلاق و رأفت و مهربانی و مدارا را سرلوحه عمل‌شان قرار دهند؛ چرا‌که علی(ع) آن رب‌النوع انسانیت می‌فرمود‌: «میوه خرد، مدارا‌کردن با مردم است»؛ و سخن رسول مهربانی‌ها نیز فصل‌الخطاب کشورداری‌ست‌: «المُلکُ یَبقی معَ الْکُفر وَ لایَبقی مَعَ الظُّلم». اینکه عده‌ای در خیابان‌ها نارضایتی خویش را فریاد می‌کنند -‌جدای از علل و عوامل و ریشه‌های آن و سوءِاستفاده‌هایی که از‌آن می‌شود‌- حاصل تحقیرها، فشارها و بی‌توجهی به نصایح و دغدغه‌های دلسوزان حقیقی کشور و نظام و همچنین نشانگر نارضایتی فروخفته و آتشِ‌‌زیرِ‌خاکستر چندین‌ساله‌ای‌ست‌که هیچ‌گاه امکان بروز و ظهور بدان را نداده‌اند، هرچند امروز بیشتر این‌نارضایتی‌ها به طبقه فقیر و نیازمندِ له‌شده در زیرِ‌بار فقر و نداری نسبت داده می‌شود و از‌آن به درد نان و معیشت و کار تعبیر می‌شود که شایدهم تا‌حدودی درست باشد؛ اما طبقه متوسط جامعه که به‌اعتقادم میزان نارضایتی و ناخرسندی‌اش از وضع موجود به‌مراتب بیشتر و خطرناک‌تر از طبقه محروم است، اغلب خاموشند؛ بسان دریاهایی خاموش... چرا‌که آن‌نارضایتی‌ها با اعتراضات خیابانی و فریادها، عریان می‌شود و آشکار، ولی نارضایتی -‌و خدای ناکرده نفرت‌- طبقه متوسط جامعه، پنهان و دارای عواقب و اثرات مخرب‌تری‌ست‌که انسجام اجتماعی، نابودی و مهاجرت و انزوای سرمایه‌های انسانی و عدمِ‌همراهی در اصلاح و توسعه و آبادانی کشور را نشانه می‌گیرد. این‌گسترش لجام‌گسیخته بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها و فساد و اختلاس‌های سیستمی و بدتر‌از‌آن، عدمِ‌برخورد با آن و به‌کارگیری مدیران ناکارآمد و نالایق در اکثر حوزه‌ها -‌چه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و...-  و تحقیر و بی‌اخلاقی‌ها که با اهرم تقویت‌کننده گرانی و تورم (البته تورم آن چیزی نیست که در آمار و ارقام و کاغذهای آقایان موجود است؛ بلکه تفاوت فاحش میان درآمد و هزینه مردم و سقوط آزاد سالانه قدرت خرید و معیشت یک زندگی با کرامت انسانی و کوچک‌تر‌شدن سفره‌های مردم است) روز‌به‌روز بر میزان نارضایتی و فربه‌گشتن احساس ناامنی اجتماعی و اقتصادی و در درجات بالاتر بروز نفرت منجر می‌شود که قطعا با توسل‌به‌زور و ارعاب و... درمان نمی‌شود (تنها شاید در کوتاه‌مدت به دردی مزمن و نهفته بدل شود) و باید سرِ چشمه را با بیلِ تدبیر و عقلانیت و صداقت و تنها کار و عمل -‌نه حرف و پند و نصیحت و موعظه که مردم سخت از‌آن بیزار گشته‌اند‌- گرفت تا به پیلِ شورش و ناامنی و انقلاب و... نینجامد که صلاح و بهروزی و سعادت و رشد هیچ ملتی با شورش و هرج‌و‌مرج و... تامین نمی‌شود. کلام از سر درد و خیرخواهی‌ام را با سخنی از پدر این انقلاب؛ امام راحل که نصیحتی‌ست مشفقانه، به‌پایان می‌برم: «همه مملکت ایران را به‌هم بزنم برای آنکه من باشم و هیچ‌کس نباشد، نه، همه باشید و همه حفظ کنید مملکت را و همه روی قانون عمل بکنید. قانون اساسی را باز کنید و هرکس حد و مرز خودش را بداند. باید به‌حسب واقع، به‌حسب انصاف، به‌حسب وجدان، این مردمی‌که شما را روی کار آورده‌اند، این‌مردمِ زاغه‌نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند؛ ملاحظه آنها را بکنید و این‌جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از‌آن‌روزی‌که مردم بفهمند در ذات باطن شما چیست! و یک انفجار حاصل شود. از‌آن‌روز بترسید که ممکن است یکی از ایام‌الله -‌‌خدای نخواسته‌-  باز پیدا شود و آن‌روز قضیه این‌نیست‌که برگردیم به 22 بهمن، قضیه این‌است‌که فاتحه همه ما را می‌خوانند! من از خدای تبارک و تعالی امید این دارم که به‌ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک‌راهی که مرضی اوست و قلم‌های ما را هدایت کند به یک نوشته‌هایی که مورد رضایت اوست و بر زبان‌های ما جاری کند یک‌چیزهایی را که مورد رضای اوست». (صحیفه امام‌، جلد 14، صفحه 380)

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه