اردوغان همچنان ذهنیت چالدرانی دارد
عبور آنکارا از جنگ نیابتی به جنگ مستقیم
رجب طیب اردوغان، در جمع شهرداران محلی در ۲۸ مهر اعلام داشت محور سیاست ترکیه حمایت از اهل تسنن عرب و ترکمن موصل بوده و آنکارا سرنوشت آنان را به شیعیان واگذار نکرده و نسبت به آنها بیتفاوت نخواهند بود. همچنین نعمان گورتولموش معاون نخستوزیر ترکیه در مصاحبهای ضمن اشاره به امکان شروع جنگ جهانی سوم اعلام داشت، برای ترکیه قابل پذیرش نیست موصل از دست گروه ترویستی داعش آزاد شده و به دست گروه تروریستی حشدالشعبی سپرده شود. قرارداد لوزان به ما تحمیل شده و موصل جزئی از سرزمینهای ما بوده است. لازم است یادآوری کنم سالها که ذهنیت ترکیه در نگاه به ایران، درگیر ذهنیت چالدران بوده و هست. اردوغان و دولت حزب عدالت و توسعه بیش از دولتهای سکولار درگیر ذهنیت چالدران بوده و هستند. به هنگامی که نشست عالمان و سران عشایر عرب سنی عراق در سال ۲۰۰۴ در استانبول با مدیریت آنکارا برگزار و در آن به خطر گسترش دولت صفوی اشاره شده و گروهها سنی عرب سازماندهی شدند، شرایط امروز پیشبینی شد، اما اهمیتی داده نشد. نباید با آرزوها، رفتار کشورها را تحلیل کرد. همچنین در یک نگاه حداقلی اگر طرحان تحلیلهای اشتباه دیروز مورد سئوال واقع نمیشوند، نباید امروز نیز مسئولیت میگرفتند. اگر سیاستمداران از دایره حقوق و منطق دور شوند، باید نگران شد. اظهارات اردوغان و گورتولموش معاون نخستوزیر ترکیه عینیت یافتن دور شدن مقامات آنکارا از منطق صلح و نزدیک شدن به منطق جنگ است. در نگاه مبتنی بر واقعیت، ترکیه و اقتصاد آن در اندازه و قابلیت جنگ در جبهه داخلی و خارجی به وسعت مناطق کردنشین این کشور، سوریه و عراق نبوده و نیست. این اظهارات تهدیدآمیز یا یک بلوف سیاسی برای سهمگیری است و یا حاصل توافقی پنهانی با آمریکا است. اگر نظم سایکس- پیکو قرار است بهم خورده و نظم جدید برقرار شود، مقامات ترکیه به فریب دریافت سهم حلب و موصل حاضر شدهاند حتی سخن از امکان شروع جنگ سوم جهانی به میان آورند. استبداد اردوغان با کودتا و دستگیری گسترده مخالفان و ایجاد فضای خفقان کامل شده است. رسانهها به سوی تک صدایی کامل در حرکتند. سیاستمداران، نویسندگان آزاده و صاحب تحلیل حذف و یا بیتربیون شدهاند. اردوغان استاد بحرانسازی و مدیریت آن شده است. استفاده از عنصر ناامنی برای پیشبرد اهداف در داخل و خارج از عنصر تاکتیکی به هدف استراتژیک تبدیل شده است. اظهاراتی چون موصل به مردم موصل تعلق دارد مانند آن است که العبادی در پی بحران در دیاربکر بگوید دیاربکر به مردم دیاربکر تعلق دارد نه مردم ترکیه. موصل چون بصره در حاکمیت بغداد بوده و تعلق به هیچ کس جز مردم عراق ندارد. حنای توسعهطلبی ترکیه دیگر رنگ ندارد. شاید چون سیاست آنکارا برای همه روشن شده است، ادبیات مقامات ترک چنین آشکار ناقض حقوق بینالملل و نادیده گرفتن حاکمیت دولت عراق شده است. بغداد از آنکارا نه در گذشته و نه در حال درخواست کمک و ورود به عراق نداشته و بر فرض حتی اگر در گذشته درخواست مطرح بوده در حال حاضر بغداد خواهان خروج و عدم مشارکت ترکیه در عملیات موصل است. بهانه درخواست اقلیم نیز قابل قبول نیست هرچند که بارزانی نیز گفته بغداد و آنکارا باید خود مشکلات را حل کند. در ثانی طرح دعوت اقلیمی که در حاکمیت عراق است نیز نشان میدهد منطق طرح شده توسط آنکارا امری غیرقابل قبول بوده و ناقض حقوق حاکمیتی عراق است. واقعیت امر آن است که از دید آنکارا سقوط صدام برای ترکیه فاجعه بود. ترکیه در انتقام از تغییر معادلات قدرت در عراق به نفع شیعیان و ایران، سوریه را به آتش کشید. ترکیه با ایجاد داعش و جنگ نیابتی سعی کرد با تجزیه عراق و سوریه اقلیم سنی تحت نفوذ خود را ایجاد کند. ظهور کردها در عرصه تحولات به جای ترکیه، اکراد را برنده نشان داد. با شکست این هدف با عملیات جرابلس، داعش مناطق تحت نفوذ خود را به ترکیه واگذار کرد. در حال حاضر نیز اگر ترکیه دست از حمایت از داعش و دیگر تروریستها و مداخله و تجاوز به خاک سوریه و عراق بردارد، مبارزه دمشق و بغداد با داعش و تروریستها سریعتر به پیروزی منجر خواهد شد. اما از یک سو داعش، توجیه مداخله به بهانه حمایت از اهل سنت حلب و موصل است و از طرف دیگر ادعای ارضی پنهان و آشکارا ترکیه را پوشش میدهد. توجه داشته باشیم تبدیل جنگ نیابتی به جنگ مستقیم مهمترین تحول و تفاوت آشکار سیاست قبل و بعد از کودتای ترکیه در ارتباط با سوریه و عراق است. در این میان فارغ از نگاه و هماهنگی مشترک ترکیه و عربستان در خصوص ایران و شیعیان، حمایت آنکارا از امارات در مورد جزایر ایرانی، مابهزایی چون سکوت در برابر ادعای ارضی موصل را برای ترکیه به همراه داشته است. در حال حاضر مخالفان جنگ و سیاستهای اردوغان در ارتش و تمامی رسانهها و نهادها دستگیر، تصفیه شده و یا تحت فشار بوده نمیتواند ابراز وجود کنند. رسانهها و خصوصا رسانههای نزدیک به دولت مدام از خطر شیعی و ایران سخن گفته و روی چالدران مانور میدهند. این جنگ رسانهای و در قسمی اظهارات ضد ایرانی مقامات ترک در حالی توسط آنکارا پیگیری میشود که در تهران در قیاس با آنکارا در بخش رسانهای و مقامات آرامش برقرار است. اگر عدم پاسخگویی به مقامات ترک را به پای هدف بزرگتر ایران و بر بزرگ منشی و رویه دولتمداری دیرینه ایرانی بگذاریم، عدم پرداخت رسانهها جای تعمق دارد. رسانههای ترکیه در حال فضاسازی و سربازگیری علیه ایران در بستر اجتماعی ترکیه بوده و مقامات آنکارا که لباس اسلامگرایی پوشیدهاند از آن نه حمایت بلکه آن را هدایت میکنند. باید از چالش و جنگ گریخت. باید از همه ابزارها برای جلوگیری از درگیری ایران و ترکیه سود جست، اما نباید غفلت کرد و غافلگیر شد./صادق ملکی/ دیپلماسی ایرانی