آیا رشد GDP موجب خوشبختی جامعه میشود!؟
شادیهای موقت بـا یـک بسـته اسـکنـاس
یک کارشناس مسائل اقتصادی گفت: در پژوهشی که در 17 کشور توسعه یافته، 9 کشور درحال توسعه، 11 کشور در حال گذار ، 17 کشور آمریکای لاتین و کشور چین انجام شد مشاهده شد که ارتباط بین ثروت و اقتصاد رشد یافته با میزان ادراک خوشبختی مثبت است ولی هر چه زمان بیشتر سپری میشود این ارتباط منفی میشود. به گزارش ایسنا، سید محسن طباطبایی مزدآبادی با اشاره به اینکه ارتباط بین اقتصاد رشد یافته و ثروت با ادراک خوشبختی یک ارتباط قوی است، گفت: این ارتباط مخصوصا درجوامع کمتر توسعه یافته قویتر و پررنگ تر بهنظر میرسد اما وقتی به صورت طولی مورد مطالعه قرار میگیرد این ارتباط کمی پیچیدهتر و کمرنگتر میشود. وی دراین خصوص گفت: بهعنوان مثال طی چهاردهه اخیر اگر تولید ناخالص داخلی بهعنوان یک شاخص توسعه و ثروت درنظر گرفته شود رشد قابل قبولی داشته است، اما متاسفانه طی این مدت احساس رضایت از زندگی و احساس خوشبختی رشد چندانی نداشته است؛ هرچند که در برخی مطالعات ممکن است رابطه معناداری بین این دو متغیر مشاهده شده باشد. این مدرس دانشگاه ادامه داد: طی بررسیهای طولی که در مورد ارتباط تولید ناخالص داخلی با احساس خوشبختی مردم طی سالهای 1964 تا 1956 میلادی و سپس تا 1967 انجام شد میزان تولید ناخالص داخلی با احساس شادکامی مردم در ارتباط بود اما پس از سال 1970 این ارتباط کمرنگ شد و تا حدودی میتوان گفت ارتباط معناداری وجود نداشت. وی با اشاره به اینکه تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پژوهش در کشورهایی با اقتصادهای مختلف نشان میدهد که ارتباط بین ثروت و تولید ناخالص داخلی با خوشبختی و احساس رضایت از زندگی یک الزام نیست و هیچ شواهد قاطعی وجود ندارد که نرخ رشد اقتصادی بالاتر با احساس خوشبختی بالاتر همراه باشد یادآور شد: دوبرابر شدن نرخ رشد اقتصادی به معنای دوبرابر شدن خوشبختی و احساس رفاه ذهنی و رضایت از زندگی نیست، هرچند که درکوتاه مدت و در دوران گذار ممکن است ارتباطی بین این دو وجود داشته باشد و پژوهشهایی هم این مسئله را تائید کنند، اما این ارتباط در بلندمدت حتی میتواند نزولی باشد. وی به تجربه کشور چین در این رابطه اشاره کرد و گفت: این کشور طی دودهه اخیر دارای یکرشد اقتصادی بسیار مثبت و صعودی بوده است و تولید ناخالص داخلی آن در مقیاس جهانی موفق و در صنعت خودروسازی به یک کشور پیشرو تبدیل شده اما رضایت از زندگی و احساس خوشبختی ادراک شده توسط مردمان این کشور رشد زیادی نداشته است. طباطبایی ادامه داد: آکادمی علوم اجتماعی آمریکا در سال 2011 طی تجزیه و تحلیل شش نظرسنجی به این نتیجه رسید که رشد اقتصادی نمیتواند ضامن احساس خوشبختی باشد، زیرا انتظار میرفت حال که طی دودهه اخیر درآمد سالانه واقعی چهاربرابر افزایش یافته است، به همان نسبت یا حتی کمی کمتر، احساس خوشبختی ادراکشده نیز رشد داشته باشد، اما طی نظرسنجیهای بهعمل آمده هیچ افزایش قابل توجهی که انتظار میرفت اتفاق نیفتاد. وی گفت: درپژوهشی که در 17 کشور توسعه یافته، 9کشور درحال توسعه، 11 کشور درحال گذار ، 17 کشور آمریکای لاتین و کشور چین انجام شد مشاهده شد که ارتباط بین ثروت و اقتصاد رشد یافته با میزان ادراک خوشبختی مثبت است ولی هر چه زمان بیشتر سپری میشود این ارتباط منفی و تا حدودی مبهم میشود. او با بیان اینکه مطالعات علمی اندکی راجع به ارتباط بین وضعیت اقتصادی بد، بیکاری و رکود با احساس ناامیدی و عدم احساس خوشبختی انجام شده است و دادههای اندکی در این زمینه وجود دارد، گفت: احساس خوشبختی و رفاه ذهنی، سازههای پیچیده هستند که نمیتوان آنها را با یک متغیر سنجید و تبیین کرد بلکه همانند سایر ویژگیهای انسانی دارای ابعاد گستردهای هستند که لازم است بهصورت کلی مورد بررسی قرار گیرند. نائب رئیس انجمن علمی اقتصاد شهری ایران تاکید کرد: اقتصاد، ثروت و پول شاید بتوانند انسان را از رنج نجات دهند و بهعنوان یک مفروضه بسیار مهم، حیاتی، تاثیرگذار و کلیدی در احساس رضایت انسانها عمل کنند اما هیچ داده و پشتوانه علمی وجود ندارد که نشان دهد این عوامل میتوانند باعث حوشبختی انسان شوند. وی در پایان گفت: آنچه مشخص بهنظر میرسد این است که براساس مطالب ذکر شده میتوان نتیجهگیری کرد که باید تلاش شود اقتصاد در مسیری قرار گیرد که بتواند با ایجاد یک رفاه عمومی باعث آرامش محیط زندگی فرد شود و این امنیت، آرامش و رفاه عمومی منتقل شده به فرد، بتواند احساس رفاه ذهنی و احساس خوشبختی را ایجاد کند.