چطور در شرایط دشوار «خلاق» بمانیم؟
توصیههایی از نویسندگان معروف برای نوشتن در ورزهای کرونایی
آیا تمرکزکردن برایتان سخت است؟ یا نمیدانید از کجا شروع کنید؟ اینجا چند آدم حرفهای و متخصص راهکارهایشان را با شما بهاشتراک میگذارند.
ریچارد اُسمان
سالهاست که ایده نوشتن چیزی را در سر دارید؛ اما کارهایی سر راهتان قرار گرفتند یا بهاحتمالزیاد صدای تردیدآور پسِ سرتان به شما گفته «زحمت نکش، فکر میکنی کی هستی؟» این دقیقاً همان حسیست که وقتی میخواستم «باشگاه قتل پنجشنبه» را بنویسم، داشتم. میدانستم ایدهاش را دوست دارم؛ ایدهای که صبح زود بیدارم میکرد، در اتوبوس همراهم بود و وسط جلسات حواسم را پرت میکرد. اگرچه کافی بود یک رمان فوقالعاده از کیت اتکینسون یا یان رنکین بخوانم. هرگز نمیتوانستم مثل آنها بنویسم؛ اما بعد با خودم معاملهای کردم و شما هم باید همینکار را بکنید. تصمیم گرفتم بهمدت یکماه آن صدای تردیدآور را نادیده بگیرم. فقط یکماه. خودم را مجبور کردم که هرروز دوساعت بنشینم و بنویسم. برای من هربار حدود هزار کلمه میشد. برنگشتم و کار روزهای گذشتهام را مرور نکردم. با جمله آغازین وَر نرفتم. آنماه ۲۰هزار کلمه نوشتم و صادقانه بگویم که درآنمقطع دیگر راه برگشت نبود. داستانم وجود داشت؛ کاراکترهایم وجود داشتند و روالی داشتم که میدانستم میتوانم دنبالش کنم و اینطور بود که ادامه دادم. به هیچکس نگفتم بهغیراز نزدیکترین آدمهای زندگیام. هرچه کار بیشتر پیش میرفت، زمان بیشتری به عقب برمیگشتم تا ببینم چه نوشتهام. ویرایش میکردم، اصلاح میکردم و تعداد کلمات آرامآرام بیشتر میشد. اتکینسون یا رنکین نبود؛ اما فهمیدم که چیز خوبیست. ۱۸ماه بعد ۹۰هزار کلمه داشتم؛ یک رمان واقعی. افتخارآمیزترین، دشوارترین و خلاقانهترین دستاورد زندگیام. فرایندی طولانی، سخت و دردناک. مسلماً همانطورکه خیلی از مردم به شما خواهند گفت؛ اصلاً نیازی نیست که رمان خودتان را بنویسید؛ اما هیچکس دیگر نمیتواند کتابی را که الان در ذهن شماست، بنویسد. پس چرا شروع نمیکنید؟ امروز به خودتان دوساعت وقت بدهید، بنشینید و بنویسید: ۲۰۰ کلمه، ۵۰۰ کلمه، هزار کلمه، مهم نیست؛ از اول شروع کنید، از وسط شروع کنید؛ بازهم مهم نیست. بعد فردا هم همینکار را تکرار کنید.
ماریان کیز
توصیه من بسیار واقعگرایانه و عملیست. کتابها خودشان نوشته نمیشوند. اگر کسی میخواهد چیزی بنویسد، باید بپذیرد که هرروز قرار است زمان مشخصی را به نوشتن اختصاص دهد تا کلمات را تولید کند. خودم هم به خودم قول میدهم که یکساعت یا هزار کلمه در روز بنویسم. گاهی میبینم که یکساعت شده؛ اما میتوانم به نوشتن ادامه دهم؛ پس اینکار را میکنم. اگر بنشینید و فکر کنید: «باید کل امروز بنشینم و یک کتاب کامل بنویسم و رویش کار کنم» خیلی ترسناک میشود. لازم نیست با ساختار خاصی شروع کنید و لازم نیست از اول شروع کنید. اگر ایده مبهمی از یک جمله، یک صحنه یا یک پاراگراف دارید، با همان شروع کنید. هرچیزی بهتر از هیچ است. دراینمقطع لازم نیست حتماً معنی خاصی داشته باشد. اگر چیزی نوشتید و واقعاً نمیدانید از کجا آمده، فقط ادامه بدهید و ببینید شما را به کدام سمت میبرد. شاید ارزش اکتشاف را داشته باشد.
کری هادسون
کاری را انجام بدهید که باعث میشود احساس خوبی پیدا کنید. فکر نکنید قرار است یک پروژه عظیم را تمام کنید. اینروزها در موقعیت ترسناک ناشناختهای هستیم و قرار نیست شما فشار بیشتری به خودتان وارد کنید. از این زمان برای انجام کاری کاملاً منحصربهفرد و خارج از منطقه امنتان استفاده کنید. من هنوز پروژههایی برای تحویل و صورتحسابهایی برای پرداخت دارم؛ اما در زمانیکه برای خودم درنظر گرفتهام، لذت واقعی را در این میبینم که بدون انتظار موفقیت یا نتیجه خاصی، مرزهای نوشتاریام را وسعت ببخشم.
مایکل فرین
چیزی نیست که بگویم؛ همه را خودتان میدانید. برای خانوادهتان نامه مینویسید و از ماجراهای سفرتان میگویید. داستانهایی را که با همکارانتان دارید، تعریف میکنید و همه اطرافیان را به خنده میاندازید. پس یک نامه دیگر بنویسید؛ اما اینبار درباره ماجراهایی که برایتان اتفاق نیفتاده. داستانی درباره افرادی تعریف کنید که در واقعیت همکارتان نیستند. بله؛ چند شخصیت بسازید. آنها بهخاطر آمدن به این دنیا، انجام کارهاییکه خودشان میخواهند و دیالوگهایی که خودشان میسازند، سپاسگزارتان خواهند بود و در تنهاییها همراهتان میشوند. بعد، نقطه شروع مناسب را پیدا کرده و همهچیز را در جای درست خود قرار دهید؛ درست مثل نامهها و داستانهایتان. همهچیز را درست و ساده پیش ببرید و از انجام اینکار لذت ببرید. اگر خودتان لذت ببرید، احتمالاً افراد دیگری هم این احساس را خواهند داشت.
جسیکا برتون
در موقعیت کنونی ما به حس ارتباطی که اینترنت فراهم میآورد، نیاز داریم؛ اما اگر میخواهید بنویسید، سعی کنید یکی،دوساعت اینترنتتان را غیرفعال کنید. محلی که من در خانه برای نوشتن انتخاب کردهام، آنتن ندارد. اینکار ریتم متفاوتی را عرضه میکند و همهچیز ساکتتر و درونیتر است؛ اما این بلافاصله اتفاق نمیافتد. واقعیت ایناستکه شما دراینزمان با سایر نیازهایتان میجنگید. بسیاری از نویسندگان از چیزیکه فکرش را میکنید، منظمترند. برنامههای آنها بیشتر شبیه به حسابداران است تا آدمهای تنپرور. ما میتوانیم آدمهایی کسلکننده باشیم که مینشینند و یک کتاب را تمام میکنند.
کیت ده وال
نکته بارزی که هست ایناستکه نباید برای خلاقبودن خودتان را تحتفشار قرار دهید؛ چون بااینکار هیچوقت بهترین کارتان را تولید نمیکنید. اگر نشستهاید و با خودتان فکر میکنید: «چرا نمیتوانم بنویسم؟» خب، نمیتوانید بنویسید؛ چون اجارهتان پرداخت نشده یا سه فرزند دارید یا تنها هستید. دراینحالت من میگویم اگر تا دوماهآینده هم هیچچیز ننویسید، آخر دنیا نخواهد بود. من از ابتدای شروع بحران کرونا نتوانستم چیزی بنویسم؛ اما میدانم که دوباره میتوانم. چیزهایی زیادی هست که نه با نوشتن؛ بلکه با فکرکردن بهدست میآید. تأملکردن در کارهایی که در گذشته انجام دادهاید و جواب نداده است. از خودتان بپرسید مشکلش چیست؟ آیا میتوانم دربارهاش با کسی صحبت کنم؟ یکی از تمرینهایی که در دوره نویسندگی خلاق انجام دادم، تقلید از یک نویسنده دیگر بود؛ یعنی وقتی هیچچیزی برای گفتن ندارید یا نمیدانید از کجا شروع کنید، در ۵۰۰ کلمه اتاق نشیمن خود را طوری توصیف کنید که اگر ارنست همینگوی یا جین آستن بود، توصیف میکرد. مطمئن باشید نوشتهتان هیچجا نمیرود و هیچکس قرار نیست آنرا بخواند؛ اما باعث میشود به کارکردن ادامه دهید.
سارا کالینز
خیلیها میگویند: «خب، حداقل الان میتوانی رمانت را بنویسی»؛ اما شاید الان زمان خوبی برای تمرکز نباشد؛ چون کارکردن روی یک رمان درواقع، نیازمند نظم و آرامش است که شاید در زمان کنونی کمی از آن دور باشیم. بهشخصه اگر جایی گیر کنم، به پیادهروی میروم یا به یکی از دوستانم زنگ میزنم تا کمی حرف بزنیم. یک وقفه معمولاً میتواند قفلها را باز کند؛ زیرا فکرکردن به کار را متوقف میکنید. هدف از اینکار کمی آرامش است؛ جلوگیری از فکرکردن به هرچیزیکه جلوی خلاقیتتان را گرفته است. بااینکار وقتی مشغول کار دیگری هستید، ناخودآگاهتان روی آن کار میکند.
مهرناز زاوه/ ایبنا