خاورمیانه در عطش مذاکره و همکاری
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامیتا همین چند سال گذشته، اسرائیل به همراه ایالات متحده آمریکا دو دشمن اصلی جمهوری اسلامیایران در سطح منطقهای و بینالمللی بودند که با ایجاد ایرانهراسی و اعمال انواع تحریمها بر علیه کشورمان، سعی در کنترل قدرت ایران در سطح منطقهای داشتند. با وقوع حملات یازده سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان و عراق و درگیر شدن در جنگهای فرسایشی و بینتیجه و خصوصاٌ جایگزین شدن دموکراتها به جای جمهوریخواهان، ایالات متحده آمریکا بهتدریج به این نتیجه رسید که گزینه مداخلات مستقیم و نظامیدر خاورمیانه با هزینههای بسیار و منافع اندک برای این کشور همراه است. در نتیجه دولت اوباما کوشید بحرانهای خاورمیانه پس از جنگ عراق را دیگر نه از طریق نظامی؛ بلکه با راهکارهای دیپلماتیک حل کند. اینجا بود که کشورهای منطقه که تاکنون به اصطلاح از مداخلات آمریکا «سواری مجانی» میگرفتند، برآشفتند و کوشیدند به انحاء مختلف آمریکا را متقاعد کنند که به نقش سنتی خود در خاورمیانه ادامه دهد. رژیم صهیونیستی، کشورهای عرب حوزهی خلیجفارس و ترکیه مهمترین رقبای جمهوری اسلامی ایران بودند که از تغییر سیاستهای آمریکا احساس خطر کرده و هر یک به شیوه خود کوشیدند راهکاری برای مهار ایران در پیش بگیرند. در این راستا، پرونده هستهای، محور مقاومت در سوریه، عراق و لبنان و کلیه کشورهای دارای نیروهای شیعه مبارز از جمله بحرین و یمن در برنامه کاری این کشورها قرار گرفت. اسرائیل و کشورهای عرب خلیجفارس به شدت بر برنامهی هستهای ایران تمرکز و تلاش کردند تا با خطرناک معرفی کردن این برنامهها جلوی توافق بینالمللی با ایران را گرفته و پرونده ایران را با حمله نظامیبه کشورمان خاتمه دهند. ترکیه در مقطعی خواهان تغییر ساختار قدرت در سوریه شد و به همراه کشورهای عرب حوزه خلیجفارس به حمایت از تروریستها برای ساقط کردن بشار اسد از قدرت پرداخت. همچنین اتحادی نامیمون بین اسرائیل و کشورهای عرب و مسلمان منطقه خصوصاً عربستان سعودی برقرار شد که محوریت آن ضربه به فرایند قدرتیابی ایران در منطقه بود. بدین ترتیب میتوان گفت جدای از رژیم صهیونیستی که جمهوری اسلامیایران هرگز آن را به رسمیت نشناخته است، ریشه خصومتهای کشورهای منطقه علیه ایران به «تفاوتهای هویتی» و «تفاوت در سطح قدرت و منافع» بین آنها باز میگردد. این حس تحقیر هویتی و تاریخی و نیز ترس از قدرت دیرپای منطقه یعنی جمهوری اسلامیایران از زمان شکلگیری این کشورها در چند دهه اخیر همواره با آنها وجود داشته و حال در یکی دو سال گذشته به دلیل تغییر شرایط منطقه به نفع ایران و نیز توافق کشورمان با غرب و حل پرونده هستهای بدون جنگ و درگیری، شکل حادتری به خود گرفته و در برخی اقدامات متهورانه همچون حمایت از تروریسم و جنگافروزی تبلور یافته است. حال در چنین شرایطی سیاست منطقی برای برخورد با این کشورها چیست و دولت یازدهم که سیاست خارجی خود را مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز و تنشزدایی با همسایگان قرار داده است، چگونه باید با اقدامات و تحرکات ضد امنیتی این کشورها برخورد کند؟ به نظر میرسد چند سناریوی مختلف در این زمینه قابل تصور است. سناریوی اول، پافشاری سرسختانه همه طرفها بر ارزشها و منافع خویش است که سبب اوج گرفتن تدریجی سطح اختلافات بین این کشورها شده و نهایتاً به سمت رویارویی مستقیم و جنگ سوق پیدا میکند. هر چند تجربه ائتلاف عربی در یمن میزان ناکارآمدی و عدم قابلیت جنگی اعراب را به خوبی نشان میدهد و از سوی دیگر قدرت و قابلیتهای نظامیایران بر کسی پوشیده نیست. اما بیشک رخداد جنگی دیگر در منطقه پر آشوب خاورمیانه به نفع هیچ کشوری نبوده و با نابودی زیرساختها و تأسیسات این کشورها، دورهای دیگر از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را بر آنها تحمیل میکند. سناریوی دیگر یارکشی، کمک گرفتن کشورهای منطقه از قدرتهای فرامنطقهای و باز کردن پای آنها به تقابلات منطقهای است. در این سناریو آمریکا و روسیه قدرتهای فرامنطقهای اصلی هستند که جهت بالا و پائین کردن وزنه قدرتهای منطقهای فراخوانده خواهند شد. این سناریو تجربه ناکام دوران جنگ سرد را تداعی میکند و جز فراهم ساختن امکان مداخله قدرتهای فرامنطقهای در امور کشورهای منطقه، فایده بلندمدت دیگری نخواهد داشت. اما سناریوی منطقیتر پیگیری «راهحلهای واقعبینانه منطقهای برای بحرانهای منطقهای» است. به این معنا که طرفهای درگیر از قالب لفاظیهای شعارگونه خارج شده و در یک فرایند واقعگرایانه و مصلحتاندیشانه تفاوتهای هویتی و شکاف منافع موجود بین خود را بپذیرند و برای حفظ منافع بلندمدت جمعی، از ایجاد تنش، تهدید منافع یکدیگر و مداخله در امور داخلی برخی کشورهای منطقه به ضرر سایر کشورها پرهیز کنند. البته عملیاتی شدن این سناریو نیازمند برگزاری نشستهای مشترک و گفتگوی رو در روی سران کشورهای منطقه است. با این وجود سامان دادن چنین فضای مذاکراتی و دیپلماتیک آن هم با مشارکت همه قدرتهای رقیب در منطقه، نیازمند نوعی درک استراتژیک و بلوغ سیاسی است که متأسفانه در حال حاضر در بین سران کشورهای عربی وجود ندارد. بنابراین لازم است تا دولت ایران حزماندیشیهای لازم در این زمینه را انجام داده و با استفاده از پتانسیلهای سازمان کنفرانس اسلامیو یا قابلیتهای دیپلماتیک برخی کشورهای بیطرف در عرصه بینالمللی، برای کنترل تشنجات موجود گامهای عملی لازم را بر دارد./ایرنا/ محمدمهدی مظاهری