شهر آینده
تحولات تکنولوژیک و گسترش مصرف انبوه، انقلاب اطلاعات و پدیدهی جهانیشدن منجر به تحولات اساسی در وجوه مختلف زندگی انسانی در وجه فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیک و همچنین در رفتار شهروندان شدهاست و همچنین باعث تسریع در تحولات چهرهی شهرها. سرعت تحولات چهرهی شهرها، دگرگونی وسیع در ریخت و سیمای شهرهای آینده را امری گریزناپذیر کردهاست و بسیاری را برآنداشته تا سعی در ارائهی چهرهی شهرهای آینده داشتهباشد. بهنوبهیخود، هرگونه تغییر ساختارهای کارکردی معنائی و بصری شهرها، خود موجد تحول در روحیات، احساسات و ارزشهای جوامع شهری و شهروندان است. این تحولات علایق تازه میسازد. برای مثال، در شهرهای خدماتی معاصر نهتنها علاقه به خرید بلکه تماشای محصولات تازه و همچنین موجد چالشها و مسائل نوین است. بنابراین، به تحول در نقش هنر و هنر محیطی منجر میشود. هنر و هنرمند بهعنوان طلایهدار احساسات و پیشرو قلمرو عواطف قبل از دیگران متوجه جوانههای احساسات و عواطف نوین میشود؛ گاه آنها را شکل میدهد، گاه به تصریح آنها میپردازد و گاه در نقد و ارزیابیشان میکوشد. پس، به شیوهی مطلوب باید تحولات هنر شهری در صف مقدم تحولات قدم بردارد و نه در پس آن بیایند. هماکنون که در حال خواندن این سطور هستیم، تحولات شهری در اقصینقاط جهان با سرعت پیش میرود و اغراق نیست اگر بگویم از خواندن ما هم سبقت میگیرد. هماکنون الگوهای شهرهای آینده در دستور کار است. شهرهایی مانند شانگهای در چین، سانفرانسیسکو درآمریکا حتی نایروبی در کنیا و همینطور دُبی در نزدیکی ما، تلاش جدی دارند تا با استفاده از آخرین تکنولوژیها و نظریهها و با ایجاد اولین ساختارها و سازههای نوین مبتنیبرآن، طلایهدار آن شهرها باشند و اینگونه شهر معاصر به شهر آینده گره میخورد و تداوم جدیدترین دستاوردها زمینهی شهرهای آینده را شکل میدهد. بنابراین، شهرهای آینده لزوما نه از منظر نیازها و ضروریات آن بلکه از منظر قابلیتهای در حال رشد تکنولوژیک، تئوریک به مثابه زمینهی شکلگیری آن قابلیتی تازه و تعریف نوین شهر قابل درک است. به عبارت سادهتر شهر آینده، را تحولات فنی و تکنولوژیک کنونی میسازد. پس، شهر معاصر و شهر آینده هوشمند خواهد بود و این فقط حملونقل هوشمند و محیط هوشمند نخواهد بود؛ بلکه شهروند زندگی هوشمند و مدیریت و ادارهی هوشمند را شامل خواهد شد. اگر شهرهای اولیه محل دادوستد بودند و شهرهای مدرن صنعتی بر اساس تولید انبوه و کارخانه شکل یافتند، شهرهای معاصر خدماتی امروز بر پایهی مصرف بهشکل انبوه شکل میگیرند. بنابراین، فضاهای عمومی مکانهای جمعی هم باید قابلیتی را در رابطه با مصرف، تعریف کنند و شکل دهند. پس، فضاهای شهری تمایل به عرصهی عمومیشدن پیدا میکنند؛ یعنی مکانهایی با معنی و قابل جمعشدن شهروندان برای تعامل و مصرف در این شرایط تکریم شهروند، مسئلهی محوری ارزشهای جوامع معاصر بهجای تجلیل از تولید در جوامع مدرن است. در چنین وضعیتی، هنر از طریق قابلیت معنابخشیدن به محیط ارتقاء کیفیدادن و ایجاد نشان در مکانهای شهری در تحول آنها به عرصههای عمومی نقش دارند. نقش مجسمهسازی شهری بیش از نقشهای قدیم تبدیل به ارجاع هوشمندانه به شهر به زمینهی زندگی و تشدید خودآگاهی شهروند نسبت به خویش و زمینهی زندگی یا فضاهای شهریست. ارجاع به زمینهی زندگی اشکال متنوعی را بهخود میگیرد؛ گاه مجسمهسازی قابلیتهای بصری یا معنایی، جغرافیایی، مکانی را بارز میکند، گاه زمینهی زندگی روزمره را موضوع قرار میدهد، گاه به مضامین فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی تکیه میکند. بیشک چالشهای شهرهای آینده مانند نابرابریهای اجتماعی حقوق شهروندی تبعات زندگی مجازی، بخشی از کار هنر مجسمهساز خواهد بود. هرچند شیوههای بیان بیش از شیوههای انتقادی بر روشهای تکریم ارزشها و روشهای دارای فانتزی استوار میشود. بنابراین، تحول محیطهای شهری و پرداختن به قابلیتهای ادراکی، احساسی و اجتماعی آن عرصهی نخستین فعالیت هنرمندان است. حل بعضی از چالشهای جوامع کنونی، در آینده هم تداوم خواهد داشت. مسئلهی محیط زیست راهحلها از یک طرف و تداوم مشکلات از طرف دیگر، مهمترین دغدغهی شهر حاشیهی شهرها و شهروندان خواهد بود. حل بعضی از معضلات کنونی زیستمحیطی به مثابه رونق دوبارهی توانمندیهای مدیری انسان غیر قابل انتظار نیست. شهرهای آینده به همنشینی موفقتر و موزونتر طبیعت و تکنولوژی نیازمند هستند. شهرهای سبز، شهرهای جنگلی، شهر تکریم توامان شهروند و محیط زیست شهر، مسئولیت نسبت به حیوانات «چه خانگی و چه بدون صاحب!» جلوههای خوشبینانهی اینگونه شهر محسوب میشوند بنابراین، هنر زمینی لند آرت، هنر بازیافت و هنرهای مشابه «مجسمهسازی به مثابه لنداسکیپ» جایگاه وسیعتری در آرایش و تلفیق موفق فضاهای طبیعی و مصنوعی بازی خواهند کرد و در شکلبخشی به منظر شهرها از طریق ترکیب نوین نظم و شکوه تکنولوژیک و زیبایی طبیعی و وحشی تلاشی جدی را مبذول خواهند داشت تا شهرهای آینده جلوهای متفاوت در عین سادگی، خوانایی شکوه در ترکیب با طبیعت داشتهباشند. هنرمندان در قبال انسانهای بالغ در مورد تکریم طبیعت و محیط زیست آثار زیادی را ایجاد خواهند کرد. بدینگونه جریان دوم مجسمهسازی شهری در جهت محیط زیست سمتوسو خواهد گرفت و هرچه بیشتر فاصلهی مجسمهسازی و هنرهایی مانند هنر زمینی برداشته خواهد شد. شهر آینده، تنها شهر تکریم شهروند نخواهد بود؛ بلکه شهروند با دانش و فرهیخته است. ساعت فراغت زیاد دارد و وجود جمعیت سالخورده اما باتجربه و آگاه که نیازمند فعالیت سازنده است، زمینهی جدیدی را ایجاد میکند. شهروند آینده دیگر تنها به مصرف محصول خلاقیت هنرمند تمایل ندارد؛ بلکه خواهان شرکت در امر خلاقیت است. بنابراین، شهرهای آینده حوزهی عمومی تازهای را طلب میکنند؛ حوزهی فعالیت جمعی شهروندان در امر خلاقیت نه به مثابه ایجاد اثر هنری بلکه گونهای از هنر پابلیک «مردمی» برای فضای تمرین خلاقیت./حمید شانس/ پله