کد خبر:
405698
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۳ سه شنبه ۷ اسفند -
08:15
سخن مدیرمسئول
برف و باران نعمت است؛ قدر بدانیم
چنددهه است که مردم کشور ما پذیرفتهاند که شرایط جوی با سالهای دورتر که با شروع پائیز برف و باران باریدن میگرفت، تفاوت بسیار کرده است. دیگر در کوچههای شهر ما، نغمههای زیبای پاروکنان برف به گوش نمیرسد و در زمستان بهحدی برف میبارید و هوا سرد میشد تا شب عید برفها بر روی زمین به کوههای یخی تبدیل میشدند، در سخن از بیآبی و خشکسالی در میان نبود؛ اما اگر به بهانههایی چون تغییرات آبوهوایی کره زمین، گرم شدن زمین، وارونگی هوا و درنهایت وفور کارگاههای صنعتی و تردد خارجازحد خودروها، آنهم از جنس غیراستاندارد داخلی که میگویند 30درصد وارونگی هوا و کمبود هوای سالم، از خودروسازان است، باید این واقعیت را بپذیریم که روزی فرامیرسد که دیگر نشانی از رودخانهها، دریاچهها و سدهای پر آب نخواهد بود و باید با چنین وضعیتی بسازیم؛ اما اگر در این دنیای کمبارش برف و باران بگذریم، ما زمینیها هنوز قدر داشتههایمان را نمیدانیم و برای صدق گفتارمان باید، مرکز کشور و شهر تهران را مدنظر قرار بدهیم که باوجود کمبود نزولات، قدر همین کمها را هم نمیدانیم. برف میبارد، باران هم میآید؛ اما نه ما میدانیم چگونه از هدررفتن آن جلوگیری کنیم و نه مدیریتهای بحران، تکلیف خود را میدانند؛ تاجاییکه هیچگاه مدیریتهای بحران در فکر نبودهاند که با حوادث غیرطبیعی آماده به مقابله باشند؛ تاجاییکه باران میبارد، فراوان هم میبارد؛ اما بهراحتی آب خوردن آنرا در خیابان و دشت رها میکنیم تا اینهمه محبت و الطاف خداوندی، هرز برود؛ حتی به گذشتهها همفکر نمیکنیم که با ایجاد برکه آب باران را اندوخته میکردند. آبی که آنرا رحمت الهی میدانیم و باید به درون زمین راه پیدا کند و سفرههای زیرزمینی را پر آب کند تا بههنگام بیآبی از این دریای ذخیرهها را بهره بجوییم و از تشنگی هلاک نشویم. بههرروی از روز گذشته بیش از 20 منطقه یا استان کشور را برف و باران فراگرفته تا زمین نفس بکشد و مدیران بحرانها همدست بهکار شدهاند تا مثلاً راه مقابله با آنرا بیابند؛ البته نه برای ذخیرهکردن این نزولات بلکه بهجهت جلوگیری از تخریب خانهها و عدم تبدیل آن به سیل به حرکت درآمدهاند که ایکاش همانطوریکه اینروزها به کمک علم و دانش، از دهها روز قبل از تغییرات هوا و جو، بهراحتی میتوانند، اوضاع جوی را پیشبینی کنند تا آسیبرسان نباشد، به فکر ذخیره آن میشدند؛ لذا حیف است اینک که مدتهاست فهمیدهایم، کشور ما هم در زمره مناطق بیآب یا کم آبکره زمین است، تدبیر کنند که همین نزولات کم را بهبهتریننحو تبدیل به ذخیره آبی کنیم؛ هرچندکه مردم کشور ما اکثر اوقات بهخود بیشتر از دیگران فکر میکنند و تا میتوانند آب را هدر میدهند تا مثلاً باغچهای را در منزل سیراب کنند یا در بعد وسیعتر، در یک قطعه زمین لمیزرع و خشک و بیآب، باغی ایجاد کنند تا سرسبز شود و مثلاً هفتهای یکبار، برای تفریح به آن مکان بروند که در کنار ایجاد باغ، هرچقدر بتوانند حفره چاه کنند و آب درون زمین را برای آبیاری باغ به هدر بدهند؛ یعنی برای دل خودشان، جامعه را خشک و بیروح و بیرمق کنند که مجموع این ریختوپاشهای بیرویه آب، ما را با کمآبی و در پارهای از مناطق کشور با بیآبی روبهرو بسازند که در معنی عین بیعدالتی و ریختوپاش مینماید؛ تاجاییکه در این دوران پسامدرن، من نویسنده از برکه و برکههای یک قرن پیش یاد کنم و آنرا علاج قبل از وقوع سیلاب بدانم؛ لذا خدایا مپسند افراط را!