نگاه به روز تولد در هر فرد با دیگری متفاوت است؛ اما زمانیکه یک هنرمند با سالروز تولدش مواجه میشود، نگاهی فراتر از عامه مردم به آن دارد. یکی از مهمترین بهانههایی که همیشه میتوان باتکیهبرآن با هنرمندان بهگفتوگو نشست، فرارسیدن سالروز تولد آنان است؛ نقطهای مهم و تأثیرگذار که همواره آنرا بهعنوان یک سرمنشأ برای شروعی دوباره میبینند. فرارسیدن اولینروز از آبانماه و زادروز «ناهید حجتپناه»؛ از گویندگان دوبلاژ ما را برآنداشت تا به گپوگفتی صمیمانه با وی بنشینیم.
خوشحالی از متولدشدن در ماه زیبای آبان
در تقویم، اولینروزِ آبان روز تولدم و برایم خیلی روز مهمیست. دراینروز متوجه میشوم چقدر سریع دوباره یکسال به سنم اضافه شده و مرور میکنم که سال قبل چهکارهای خوبی انجام دادم، کجاها پیشرفت کردم یا برایاینکه به هدف نهاییام برسم؛ در سال جدید چهکارهایی انجام دهم. برای خودم برنامهریزیهایی درنظر میگیرم و بایدهایی را در برنامهام قرار میدهم تا در زمانی مشخص انجام دهم. ایکاش همه باور داشتیم که هرروز برای ما روز تولد است؛ چون هرروز خداوند به ما این اجازه و مهلت را میدهد که دوباره زندگی کنیم و از نعمتهایی که به ما عطا کرده استفاده کنیم. پس هرروز میتواند روز تولد ما باشد؛ اما خب رسم است که ما سالروز اولین بهدنیاآمدنمان را جشن میگیریم. تولد یعنی اینکه دوباره به یک شیوه بهتر و انسانیتر و درستتر زندگی کنیم. کارهایی را انجام بدهیم که فکر میکنیم ما را به هدفمان نزدیکتر میکند. تولد یعنی اگر نخواهم و تلاش نکنم، هیچ اتفاق خوبی در سال نو و سن جدید برایم نمیافتد؛ درنتیجه، تولد برای من معنایی نخواهد داشت. دراینروز سعی میکنم خوش بگذرانم؛ جانانهتر زندگی کنم، کنار خانوادهام غذایی خوشمزه بخورم؛ حرفهای خوب بزنم؛ جاهای خوب بروم تا برایم ماندگار شود. واقعاً اینروز را دوست دارم زندگی کنم. زیستن بهاینشکل برایم معنا پیدا میکند و همیشه هم خاطرات خوبی از روزهای تولدم داشتهام.
نمیتوانم و نشد در قاموس من نمیگنجد
از همان ابتدا حس کردم ویژگیهای مخصوص را در وجودم دارم؛ پس برای فراگیری و کارآموزی اقدام کردم. تقریباً هشت یا نهسال است وارد کار دوبله شدم. استادم خانم «مریم نوریدرخشان» عزیز بودند. واقعاً نمیدانستم مسیر پیشرویم اینقدر سخت و پرچالش است؛ اما چون احساس میکردم میتوانم اینکار را انجام بدهم، وارد کار شدم. با سختیهایش آشنا شدم؛ تا وقتی تجربهاش نکنید متوجه نمیشوید. تمام حواس پنجگانهتان باید درگیر باشد و آنقدر ماهرانه و طبیعی حس کاراکتر در فیلم را به سمعونظر بیننده انتقال دهید که اصلاً متوجه نشود این صدا برای شخص دیگریست؛ یعنی با آن کاراکتر باید یکی شد و این، مستلزم توجه دوبلور به بسیاری از جوانب است؛ که البته با تمرین و تلاش میسر خواهد شد. معتقدم با تمرینکردن، ممارست و صبوری میتوان هرکار سختی را انجام داد و اینکه نمیتوانم و نشد، در قاموس من نمیگنجد و معنایی ندارد. طبیعتاً هرکاری را که آغاز نکردیم، خیلی تصوری از دستاندازها، مشکلات و سختیهای آنکار نداریم. ما همیشه، یک خروجی خوب و تمیز از استادان بزرگ دیدیم؛ مثلاً فیلم «مادر». همه لذت بردیم و گفتیم چقدر کار دوبله قشنگ و جالب است و اطلاعی از پشتصحنه نداشتیم. بسیاری از جوانان، این شگفتیها را که میبینند و میشنوند، هوس میکنند وارد اینکار شوند. فکر میکنند حتماً ستاره خواهند شد؛ اما وقتی وارد میشوند با یکسری چالشها و مشکلاتی مواجه میشوند که یا ادامه میدهند یا کنار میکشند. خود من هم این اتفاق برایم افتاد؛ اما با صبر و توجه و بهکارگرفتن استعداد و خلاقیت توانستم سرعت یادگیریام را بالا ببرم و دیرپیوستنم به این قافله را کمی جبران کنم.
هرثانیه از شاهکارهای بزرگان بهمثابه یک کلاس درس
هنوزهم هرثانیه از شاهکارهای بزرگان دوبلاژ برای من یک کلاس درس است. البته باید امانتدار خوب و شایستهای برای هنر مظلوم دوبله باشیم. صدالبته حضور در کنار بزرگان دوبله باعث افتخار است. اساتیدی بزرگ و بنام در گذشته و اکنون شاهکارهایی خلق کرده و شگفتیهایی را بهوجود آوردهاند که هنوزهم مایه افتخار و اعتبار این هنر هستند. آنها بهترینها را برای ما بهیادگار گذاشتند و وامدار ایشان هستیم؛ چون این هنر را در اوج تحویل گرفتیم و باید به همان زیبایی و مهارت و شگفتی به نسلهای بعد انتقال دهیم؛ البته این مستلزم ایجاد فضاهای آموزشی و تخصصیتر و یافتنِ صداهای خاص است. باید به روزهای طلایی دوبله برگردیم.
کمال و تعالی؛ راز ستارهشدن در هنر
راز ستارهشدن در هنر ایناستکه هنرمند هنرش را به کمال و تعالی برساند. این میتواند نقاشی، آواز، موسیقی یا دوبله باشد. هرکسیکه در مهارت و زیبایی و شگفتی یک محصول بینقص را خلق کند، هنرمند است. زمانی یک انسان میدرخشد که به خودشناسی رسیده باشد، خودش را دوست داشته باشد، تواناییها و استعدادهایش را بشناسد و در راه درست قدم بردارد تا بهترین نتیجه را کسب کند. آنزمان است که اگر در فضایی سازنده و مناسب قرار گیرد، خواهد درخشید و نهایتاً ستاره میشود. دراینجا باید به مطلبی اشاره کنم. متأسفانه صبر و تحملی که قدیمیترها داشتند، جوانان ما ندارند و توقع دارند طی چندسالاولِ کار، به اوج برسند؛ آنهم نه دررابطهبا مهارت در کار؛ بلکه فقط در مقام شهرت و تأیید بقیه. پس کارشان را بزکدوزک کرده و تبلیغ میکنند و خود را استاد مینامند و بهخود اجازه میدهند حتی آموزش بدهند که بهنظرم ستارهشدن نیست. اگر تنها چندنفر از اطرافیان، بنا به رفاقت مرا ستاره و استاد بدانند، موضوع، کمدی میشود. بسیاری از اساتیدمان حتی دوست نداشتند دیده شوند. ازاینرو، کمکم نادیده گرفته شدند و طبیعتاً از سختیِ کار و نیز دقت و مهارتشان کسی مطلع نشد.
با بالهای کوچک نمیتوان پرواز کرد
میوه کال هیچوقت قابلبرداشت نیست. با بالهای کوچک نمیتوان پرواز کرد. باید صبور بود. لازمه تأیید محصولی بینقص، وجود افراد آگاهِ یک جامعه آماریست که اقدام به حمایت از کار من میکنند. البته باید حجم قابلقبولی از مخاطبین بیطرف باشند؛ نهاینکه چندنفر از رفقایم از روی دوستی، مرا استاد بخوانند و آنلحظه یقین پیدا کنم ستارهای نوظهورم. این فاجعه و اشتباهیست که بسیاری از کارآموزان تازهوارد کرده و در فضای مجازی، فیلمهایی را بهنمایش میگذارند که در آن، حقیقتِ واقعی نشان داده نمیشود. دسته دیگری هم هستند که مثلاً ۲۰سال است فعالیت میکنند و هنوز روی همان پله اولاند. تنها نقطهقوتی که به آن میبالند، سالهاییست که فعالیتی دستوپاشکسته داشتهاند یا بهلطف دوستانشان «بدون کارنامهای درخشان» استاد شدهاند. درد اینجاست همینافراد اقدام به نقد استادان بزرگ و بیهمتای قدیمی و جدید میکنند که من همیشه در حیرتم. توقف در پیشرفت یعنی وقتی شخصی مدعی میشود به اوج درک و مهارت رسیده و دیگر به هیچ توصیهای برای یادگیری نیاز ندارد. آنزمان، زمان سقوط است. این شخص، هنر ناقص خود را به چند جوان ناآگاه دیگر هم انتقال میدهد و آنان نیز موج دیگری راه میاندازند. ازاینرو، اگر کسی علاقهمند به آموزش در کلاس است باید با تحقیق وارد شود و پای تدریس هرکسی ننشینند. برای ستارهشدن نباید عجله کرد.
عصر ارتباطات و درخشیدنها
استادان و گویندگان قدیمی ترجیح میدادند شناخته نشوند تا تصویری که بیننده با تطبیقدادن صدا از کاراکتر میبیند، دچار خدشه نشود؛ اما اینک، عصر، عصر ارتباطات و درخشیدنهاست. اگر مخاطب نبیند و نداند، فراموش میکند. گویندگان دوبلاژ در قدیم خیلی صلاح نمیدیدند و دوست نداشتند که چهرهشان دیده شود. اکنون متأسفانه کارهای بیارزش و بیاعتبار فراوان شده و مدعیها بسیار؛ همان استادان دروغین! و آنقدر تعدادشان زیاد شد که سلیقه مردم هم اُفت کرد؛ چون تبلیغات بسیار قوی انجام دادند و مؤثر هم بود. اینمعضل؛ چه در موسیقی چه نقاشی یا هر هنر دیگر اتفاق افتاد. علفهای هرزی که زود رُشد کردند. سریع و ارزانبودن از مشخصههای آنهاست. معمولاً کارهای بیارزش، سروصدای بیشتری دارند.
زمان بیرونآمدن از اتاقهای تاریک دوبله
بهکاربردن الفاظ رکیک در دیالوگها، استفاده از زیرنویس بهجای ترجمه، استفاده از کارآموز رایگان و ... نتیجه، فاجعه خواهد بود. وقتی یک فیلم دوبلهشده خوب متولد میشود و عوامل فنی و هنرمندان و مدیریت بهبهتریننحو میدرخشند، اینکار را باید فریاد زد و معرفی کرد. گویندهها، صداگذار، صدابردار، مدیر دوبلاژ و مترجم و همه عوامل درکنارهم باید معرفی و دیده شوند و اثر دوبلهشده، بهبهترینشکل حتی در سینما اکران شود؛ تمام عوامل آنجا حضور یافته و با مردم ارتباط مستقیم برقرار کنند تا مخاطب آنها را بشناسند و با شناخت یک اثر بینظیر آگاهی بیشتری یافته و با زرقوبرقهای کاذب، کلاه سرشان نرود. کمکم برایشان روشن خواهد شد و نگاه شفافتری پیدا خواهند کرد. پس زمان آن است که از اتاقهای تاریک دوبله بیرون بیاییم، تبلیغات شایستهای انجام دهیم تا مردم تفاوت یک کار خوب با یک کار ناقص را بهچشم ببینند و سلیقهشان تقویت شود. باید بستری فراهم شود تا خودمان را بهزبانی ساده معرفی کنیم و کارهای باارزش را بهنمایش بگذاریم. مثلاً همین سریالهایی که اکنون پخش میشوند. اول اکران ویژه میگذارند و هنرپیشهها معرفی میشوند و با مردم ارتباط میگیرند. باید گویندهها و دوبلورها هم با هرکاریکه ارائه میشود، معرفی و مردم با چهره آنها آشنا شوند تا پیوندی دوباره بین مردم عزیزمان با هنر زیبای دوبله ایجاد شود. باید پیوند جدیدی بین هنرمندان دوبله و مردم ایجاد شود و ارزشگذاری درستی اتفاق بیفتد. اعتبار گویندگان بالا برود که این، مستلزم ایجاد فضایی مناسب است. نیاز به حمایتی اساسیست که باید در مراتب بالاتر رخ دهد؛ وگرنه این هنرِ قدیمی و زیبا به فنا خواهد رفت. چیدمان درستی میطلبد که مدیریت و حمایت دلسوزانهای نیاز دارد.
ورود هوش مصنوعی؛ آغازی بر پایان هنر و شکوفایی انسان
ورودهوش مصنوعی، ازآندست اتفاقهاییست که هیچکس هیچکاری نمیتواند درموردش انجام دهد؛ جزاینکه منتظر باشیم و ببینیم چه بر سر هنر میخواهد بیاورد و میدانم خیلی از هنرها تعطیل خواهند شد؛ یکیازآنها دوبله و گویندگیست. ممکن است جاهایی یکسری نقایص داشته باشد که ما دلمان را خوش کنیم و بگوییم نمیتواند اینکار را بهخوبی انجام دهد؛ اما با شناختی که از تاریخچه پیشرفت بشر داریم، بهایننتیجه میرسیم که نهایتاً قادر خواهد بود تمام هنر را یکجا ببلعد و کور کند. قطعاً هوش مصنوعی به هنر، ضربه محکمی خواهد زد و اجتنابناپذیر و گریزناپذیر است. دراینزمینه هیچکار نمیشود کرد؛ جزاینکه منتظر ماند و دید چه پیش میآید. بهنظرم هوش مصنوعی بههرحال باعث نگرانیست؛ زیرا میتواند پایان هنر، درخشش و شکوفایی استعداد انسان باشد؛ اما امیدوارم یکجایی و در یکزمانی کنترل شود. هوش مصنوعی اکنون با ورودش به هنر دوبله، توانسته تأثیراتی بگذارد؛ مثلاً بعضی از هنرمندان ما که از دنیا رفتهاند و استادان بزرگی بودهاند، صداهایشان توسط این هوش مصنوعی شبیهسازی و دوباره روی فیلمها قرار داده شده است. بعضیها منتقد اینکار بودهاند و بعضی خرسند که بازهم میشود از صداهای ماندگار این عزیزان استفاده کرد. نظرات متفاوت است؛ بهشخصه نگرانم؛ چون این امکان وجود دارد که جای گویندگان حیوحاضر راهم پُر کند. مردم هم شاید بهآنشکل بپسندند و این شغل از بین برود؛ اما نباید فراموش کرد هیچنوع از پیشگویی بهشکل مطلق نمیتوان داشت؛ ممکن است هر پیامدی اتفاق بیفتد. این پدیده هم مانند بقیه وسایل عجیبوغریبی که بشر اختراع یا کشف کرد، در راه اعتلای زندگی دراختیار انسان قرار گرفته و یکروز عادی میشود. چهکسی فکر میکرد روزی همه در دستشان تلویزیونی شخصی داشته باشند؟ پس هوش مصنوعی نیز اتفاق و تغییر بزرگی خواهد بود که شاید خودش نقطه شروع هنری تازه و نوین شود.
نبود حمایت اساسی از گویندهها و دوبلورها
موضوع اقتصادی و بار مالی ضعیف هنر دوبله بههیچعنوان پاسخگوی معیشت هنرمندان نیست. چون ما دیده نمیشویم، سهمی هم از یک ارزشگذاری معنوی و مادی نداریم. بهعنوانمثال اخیراً تجربه همکاری در یک فیلم را داشتم که در سینما اکران شد و فروش بسیاربالایی داشت. همه گویندههای خوب دعوت شدند که من نیز افتخار داشتم در کنارشان گویندگی کنم؛ ولی هیچ اسمی از ما در تیتراژ هیچجا برده نشد و دستمزد کم و همیشگی را دریافت کردیم. حتی رسانههای خبری هم کملطف بودند و اسمی از گروه دوبلاژ نبردند. سؤال اینجاست که چرا باید این اتفاق بیفتد؛ چرا نباید صحبتی از گروه متخصص دوبلاژ شود؟ این یکیازآن اتفاقهای بدیست که در آن، یک ناسپاسی فجیع روی داده. معتقدم که باید حتماً یک اتفاق خوب بیفتد و درنتیجه بیشتر به اینکار ارزش داده شود. چه جوانهایی که آیندهشان و شغلی که تماموقت انتخاب کردهاند، همین دوبله است؛ اما چه حاصل که امرارمعاش با دستمزدهای کم، امکانپذیر نیست. بهدلیل ارزانکاریِ بیشمار که ویاودیها مشتری پروپاقرصش هستند، کار در انجمن گویندگان بسیارکم است. ضربهای که بر پیکره نیمهجان دوبله زده میشود، قابلترمیم نیست؛ و هیچ نهاد و ارگانی نیز حمایت اصولی را گردن نمیگیرد. محدودکردن اختیارات ویاودیها و کنترلکردن کیفیت خروجی فیلمها نیاز به بررسی گروهی متخصص دارد که هر فیلمی با هر دوبلهای وارد خانهها نشود. کلمات، فرهنگ را میسازند و کودکان ما نیز تماشاگر اینمحصولات هستند. عمق فاجعه زیادتر از چیزیستکه ما تصور میکنیم. اگر انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم بهلحاظ وجود یک پشتیبانی، قویتر عمل کند، میتواند بهترین نتیجه را ارائه دهد؛ کمااینکه تمام اینسالها با وجود مشکلاتی که بوده، بهترین و اصولیترین دوبله را انجام داده است. کاش بودجهای درنظر گرفته شود تا معیشت گویندگان بهبود یابد، دامنه اختیارات گستردهتر و تسهیلاتی درنظر گرفته شود. ما در چارچوب قانون حرکت کردیم و میکنیم؛ این حقمان نیست. استودیوهای مجوزدار، مترجمهای کاربلد، مدیران دوبلاژ ماهر، گروه فنی بینظیر و ازهمهمهمتر پیکره اصلی انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم؛ هیئت محترم مدیره که با حضور گویندگان بزرگ و بنام قدیمی بهشکل قانونی تشکیل شده. چرا مورد بیمهری قرار میگیریم؟ امیدوارم از حمایتی اساسی و مؤثر برخوردار شویم و ازطرف خانه سینما یا وزارت ارشاد آنچه حق گویندگان و دوبلورهاست، ادا شود.
و حرف پایانی ...
میخواهم یادی کنم از حضور مسئولی دلسوز؛ مدیر واحد دوبلاژ سازمان صداوسیما آقای «شکیبا» و از ایشان قدردانی کنم؛ برنامههای جامعی بهنفع گویندگان، اجرا و بعد از منصوبشدن بهاینجایگاه، تغییرات سازندهای ایجاد کردند. خدمات شایستهای انجام دادند و نوری از امید در دل گویندگان روشن شد. از گویندگان قدیمی دلجویی و حمایت کردند. دستمزدها را ارتقا دادند و بسیاری خدمات شایسته دیگر؛ که نیاز به حمایت و پشتیبانی دارند تا به اینمهم سرعت ببخشند و دامنه آنرا گستردهتر کرده و به برنامههای سازنده موردنظرشان جامه عمل بپوشانند. بهامید روزیکه همهچیز بهبهترینشکل، سر جای خود قرار بگیرد.
عکس: مینا قانع
امین کردبچه چنگی