14 آبانماه، در تقویم ایران، «روز فرهنگ عمومی» ثبت شده است. بدین مناسبت در نوشتار پیشرو بهاینموضوع مهم و قابلبررسی میپردازیم. درابتدا تعاریفی لغوی و اصطلاحی از فرهنگ داریم.
معنای لغوی فرهنگ
در لغتنامه دهخدا، واژه فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ. [فً هَ] (اِ) (از: فر، پیشوند + هنگ از ریشه ثنگ اوستایی بهمعنای کشیدن و فرهختن و فرهنگ) هردو مطابق است با ادوکات و اِدوره در لاتینی که بهمعنای کشیدن و نیز بهمعنای تعلیموتربیت است. همچنین مترادفهایی برای آن آورده که عبارتاند از 1. دائرهالمعارف، قاموس، لغتنامه، مرجع، معجم، واژگان، واژهنامه؛ 2. آدابدانی، ادب، تربیت؛ 3. آموزشوپرورش، معارف؛ 4. ادبیات، بینش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهیختگی، فضل، معرفت، معلومات» (لغتنامه دهخدا، ذیل فرهنگ). در فرهنگ معین نیز این واژه چنین معنا شده: «1. علم، دانش؛ 2. تربیت، ادب؛ 3. واژهنامه، کتاب لغت؛ 4. عقل، خرد؛ 5. تدبیر، چاره». ترجمه فرهنگ در زبان انگلیسی نیز Culture, Dictionary, Civilization, Lexicon است. همچنین فرهنگ بهزبان عربی «ثقافة، حضارة، الاستنبات، تثقیف، تهذیب، حراثة» ترجمه میشود (ر.ک. فرهنگ معین).
معنای اصطلاحی فرهنگ
برایآنکه بدانیم اصطلاح فرهنگ و تاریخچه آن چیست و چه سیر تاریخی داشته است، منابع گوناگونی ازجمله کتاب «فرهنگ ابتدایی» سر ادوارد بارنت تایلور، کتاب «فرهنگ: بررسی انتقادی مفاهیم و تعاریف» آلفرد لوئیس کروبر، کتاب «فرهنگ ایرانی» حسین سرافراز، کتاب «تعریفها و مفهوم فرهنگ» داریوش آشوری، کتاب «تاریخ تمدن از کهنترین روزگار تا سده ما» هنری لوکاس، ترجمه عبدالحسین آذرنگ و ... وجود دارند و برایآنکه مفهوم فرهنگ در متون کهن ایرانی را بشناسیم، کتاب «متنهای پهلوی» نوشته جاماسب جی دستور و منوچهر جی جاماسب آسانا بهترجمه سعید عریان دردسترس است. طبق نظر پژوهشگران و صاحبنظران حوزه جامعهشناسی و انسانشناسی تعاریفی گوناگونی از فرهنگ ارائه شده. دراینراستا «سر ادوارد بارنت تایلور» (۱۹۱۷-۱۸۳۲)؛ انسانشناس اهل بریتانیا که بهعنوان بنیانگذار انسانشناسی فرهنگی، پدر انسانشناسی و مهمترین متفکر مکتب تطوری شناخته میشود، در «فرهنگ ابتدایی» فرهنگ را چنین تعریف میکند: «فَرهَنگ یک مفهوم گسترده شامل باورها، ارزشها و رفتارهاست که مطابق ارزشهای اجتماعی و هنجارهای موجود در جوامع بشری مطرح شده است که شامل مجموعه پیچیدهای از دانشها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، آدابورسوم اجتماعی و عادتهای افراد در یکگروه یا در یک جامعه میشود». همچنین «آلفرد لوئیس کروبر» (۱۹۶۰-۱۸۷۶) اهل آمریکا که دکتری در رشته انسانشناسی فرهنگی داشت، در «فرهنگ: بررسی انتقادی مفاهیم و تعاریف» مینویسد: «فرهنگ واژهایست برای شیوه زندگی گروههایی از مردم، بهمعنای نحوه انجام کارها. گروههای مختلف ممکن است فرهنگهای متفاوتی داشته باشند. یک فرهنگ با یادگیری به نسل بعدی منتقل میشود؛ درحالیکه ژنتیک با وراثت منتقل میشود. فرهنگ در نوشتار، مذهب، موسیقی، لباس، آشپزی و کاریکه مردم انجام میدهند دیده میشود. مفهوم فرهنگ بسیارپیچیده است و این کلمه معانی خاصی دارد». کلمه «فرهنگ» بیشتر به سه صورت استفاده میشود. برتری ذوق در هنرهای زیبا و علوم انسانیکه به فرهنگ عالی نیز معروف است. الگویی یکپارچه از دانش، باور و رفتار انسان. چشمانداز، نگرشها، ارزشها، اخلاقیات، اهداف و آدابورسوم مشترک یک جامعه. کلاً «فرهنگ» شامل همه پدیدههای انسانیست که صرفاً نتایج ژنتیک انسانی نیستند. رشتهای که فرهنگها را بررسی میکند، انسانشناسی نامیده میشود، اگرچه بسیاری از رشتههای دیگر نیز دراینزمینه نقش دارند. در کتاب «تاریخ تمدن از کهنترین روزگار تا سده ما» اثر «هنری لوکاس» نیز چنین آمده است: «فرهنگ، شامل هنر، ادبیات، علم، آفرینشها، فلسفه و دین است». دراینراستا «عماد افروغ» در کتاب «فرهنگشناسی و حقوق فرهنگی» نوشته است: «ابعاد و دامنه مفهومی که بهعنوان فرهنگ میشناسیم، آنقدر عمیق و وسیع است که مشکل میتوان آنرا در قالب تعریف مشخص و محدود گنجانید. بامراجعهبه بحثهای جامعهشناسان و صدها توصیف و تعریف از فرهنگ بهطورکلی میتوان دریافت؛ از ارزشها و اعتقادات و باورها گرفته تا منش، خصائل، هنجارها، ادبیات، هنر، معماری، آئینها، افسانه و اسطوره همگی ذیل مجموعه فرهنگ میگنجد. مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی یکی از کمتعریفپذیرترین مفاهیم است که گاه برخی آنرا پدیدهای انسانی دانستهاند که همه پدیدههای انسانی را دربرگرفته و در مقابل طبیعت قرارش دادهاند و گاه نیز صرفاً شامل بقایایی بهحساب آوردهاند که شامل همه چیزهایی میشود که نمیتوان آنها را در مفاهیم سیاست، اقتصاد و دین جای داد. برخی از مؤلفان امروزی نیز برآناند تا فرهنگ را یک بُعد همیشه حاضر از زندگی اجتماعی افراد بدانند. فرهنگ درواقع در چهارراه اندیشه و احساس قرار گرفته و آنرا باید در حوزه اجتماعی، معادلی دانست برای نظام روانی احساسی که به غرایز ساختار میدهد. بازنمایی و جهانبینی را برای ما ممکن میکند و میان امر واقعی و امر خیالی از میان نمادها، اسطورهها، هنجارها، آرمانها و ایدئولوژیها رابطه ایجاد میکند. بهبیان ساده: یک پدیده اجتماعیست که ازسویی در تلاش انسانها برای پاسخگویی به نیازهای گوناگونشان پدید میآید و ازدیگرسو راهنمای فکر و عمل انسانها برای رفع نیازهایشان است؛ مثلاً در یک جامعه نیاز به غذا باعث ایجاد روش خاصی برای کشتوکار میشود که دراثر گذشت زمان، خوگرفتن بهاینروش و تکرار روش توسط اعضای جامعه بخشی از فرهنگشان میشود». درادامه به این پرسش پاسخ میدهیم که چندنوع فرهنگ در عرصه فرهنگی هست و چه سطوحی را میتوان برای آن برشمرد؟
انواع فرهنگ
فرهنگشناسان و صاحبنظران اینحوزه، برای فرهنگ انواع یا سطوح مختلفی را میشمارند و مبانی متفاوتی را برای تقسیمبندی آن درنظر میگیرند. یکی از این تقسیمبندیها برمبنای دامنه شمولیت زمانی و جامعه تحتپوشش است که در آن، فرهنگها به انواع «فرهنگ ملی»، «فرهنگ عمومی»، «فرهنگ تخصصی»، «فرهنگ سازمانی» دستهبندی میشوند؛ اما در تقسیمبندی دیگر که اینها در یک بستر کنش و واکنش با یکدیگر درتعاملاند، «فرهنگ جهانی» و «فرهنگ منطقهای» نیز به این طبقهبندی اضافه میشود. دراینراستا صاحبنظرانی همچون «روث فولتون بندیکت» (۱۹۴۸-۱۸۸۷) اهل آمریکا از پیشگامان علم انسانشناسی و نویسنده کتاب «الگوهای فرهنگ»، «دیوید ریزمن» (۲۰۰۲-۱۹۰۹) جامعهشناس آمریکایی، «ویلیام گرام سامنر» (۱۹۱۰-۱۸۴۰) از دانشمندان علوم اجتماعی آمریکا و ... نظرات و عقاید خود را درباره فرهنگ و انواع آن بیان داشتهاند که خارج از حوصله این نوشتار است. درادامه بهاختصار به موضوع اصلی مقاله که «فرهنگ عمومی» است، میپردازیم.
فرهنگ عمومی
در کتاب «جامعه و فرهنگ» (مجموعه مقالات) از محسن فردرو و دیگران، نوشته شده است: «فرهنگ عمومی مجموعه منسجم و نظامیافتهای از اهداف، ارزشها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای مردم متعلق به یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت است»؛ بنابراین فرهنگ عمومی، شامل تمامی فعالیتهای مبتنیبر اندیشه و عادت است که درجهت برآوردن نیازهای بشری بسته به انواع جوامع ازنظر تاریخی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، رفتارهای عمومی مردم را شکل میدهد. همه انسانهایی که از گذشتههای دور تاکنون در اقصینقاط دنیا زندگی کردهاند؛ فرهنگ داشتهاند. پس فرهنگ یک پدیده عام است و هیچ گروه یا فردی را در جامعه انسانی نمیتوان یافت که فرهنگ نداشته باشد؛ اما ازآنجاکه اقوام و جوامع مختلف به نحوه یکسانی در برآوردن نیازهای خود و برخوردشان برای رفع نیازها یکسان نبوده است، طبیعتاً فرهنگ خاص خود را ساختهوپرداختهاند و ازاینروستکه در جوامع مختلف، تنوع فرهنگی بهچشم میخورد. لیکن در یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت، بسیاری از ارزشها، باورها، هنجارها، معیارها و الگوهای رفتاری هستند که گذشته از تکثر فرهنگی قومیتهای مختلف جامعه، جنبه عام داشته، همگان آنرا پذیرفتهاند و در یک کل اجتماعی از آن پیروی میکنند. همین جنبههای عام در یک جامعه بزرگ یا ملت را بهعنوان «فرهنگ عمومی» آن جامعه میتوان موردمطالعه و بررسی قرار داد؛ پس آنچه بهعنوان فرهنگ عمومی در یک جامعه تعریف میشود برگرفته از باورها و اعتقادات مذهبی، باورها و اعتقادات بومی و محلی، آیینهای سنتی و قدیمی، حتی خرافات و باورهاییست که رفتهرفته طی دهها و بلکه صدهاسال در ذهن مردم رسوخ کرده. پس فرهنگ عمومی بهمعنای فرهنگ غالب و گستردهایست که میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیررسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه موردقبول است.
و در پایان
بهطورکل میتوان گفت هرآنچه مردم یک جامعه هم ازنظر مادی و هم معنوی به آن باور و اعتقاد دارند، «فرهنگ عمومی» خوانده میشود که بحث و گفتوگو درباره آن گسترده و عمیق است و ریشه در باورها، اعتقادات و سنتهای اقوام و مردم هر کشور دارد که این فرهنگها باتوجهبه عواملی ازجمله مهاجرت افراد به دیگر سرزمینها نیز میتوانند بر هم تأثیر بگذارند یا تأثیر بگیرند. پس باتوجهبه اهمیت اینموضوع در حوزه جامعهشناسی و انسانشناسی در جهان، «فرهنگ عمومی» در کشور ما نیز که قدمت و فرهنگ کهن و دیرینه دارد، یکروز (14 آبانماه) در روزشمار رسمی ایران به آن اختصاص داده شده است. امید است همواره به فرهنگ غنی ایرانزمین اهمیت دهیم و درراستای تقویت، انتقال و گسترش آن به نسلهای جدید و دیگران کوشا باشیم.
سعیده خجستهپور